حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا رضا جزایری

مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سید رضا جزائري از نوادگان محدث شهیر مرحوم سید نعمة الله جزائري و از مروجین مذهب و ذاکرین اهل بیت «علیهم السلام» و ساکن اصفهان بود.

محتویات

1 خاندان

2 تحصیلات

3 فعالیت هاي اجتماعی

4 شخصیت روحی و صفات بارز

5 ارتحال به جهان آخرت

 خاندان

مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سید رضا جزائري از طرف پدر، از نوادگان محدث شهیر مرحوم سید نعمة الله جزائري [1] می باشد و نسب شریف وي با نُه (9) واسطه به آن فاضل خبیر، و از طریق او به حضرت امام موسی بن جعفر«علیهما السلام» می رسد.[2]

پدرش مرحوم مروج الاحکام حاج سید حسن جزائري (تولّد 1316 ق وفات 1397 ق) اهل منبر و از مروجین مذهب و ذاکرین اهل بیت «علیهم السلام» و ساکن اصفهان بود و نیاکان و اجدادش عموماً از علماء و فضلاء و متصلّبین در دین و مبلّغین مذهب بوده اند.

وي از طرف مادر، نوة مرحوم آية الله حاج ملاّ حسینعلی صدیقین (متوفّاي 1368 هـ . ق = 1327 هـ . ش) است که از عالمان وارسته و مورد اعتماد و مراجعۀ عموم مردم در زمان خود بوده، و در اصفهان در محلّه نو(خیابان میرداماد فعلی) ساکن، و اواخر در مسجد دربکوشک اقامه ي جماعت می نموده و به تبلیغ دین و ترویج مذهب اشتغال داشته است.

بنابر این اینگونه آغاز می کنیم :

منزل مرحوم سید حسن بن سید محمد شفیع بن سید محمد جزائري در شهر اصفهان، در شب چهارشنبه 19 رمضان 1348 هـ . ق برابر با 30 بهمن 1308 هـ . ش شاهد تولّد نخستین فرزند او به نام «سید رضا» بود. [3]

تحصیلات

مرحوم سید رضا جزائري تحصیلات ابتدائی و متوسط دروس دینی را در حوزه ي علمیه ي اصفهان نزد اساتید وقت مانند شیخ محمدحسن نجف آبادي و شیخ غلامرضا قمشه اي «رحمة الله علیهما» فراگرفت، و در ضمنِ اشتغال به دروس بالاتر، به تدریسِ سطوح پایین تر هم می پرداخت.

او بود، عالم «رفیق حجره و گرمابه و گلستانِ» در این مرحله، کسی که دوست صمیمی و هم درس و به گفته خواجه شیراز وارسته و ذاکر مخلص حضرت سیدالشهداء«علیه السلام» مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد وثیق «رضوان الله تعالی علیه» بود.

این دو یار صمیمی، پیش از ازدواج، در مدرسه علمیه میرزا مهدي، واقع در محلّ هي بیدآباد، حجره مشترك طلبگی داشتند. (آن مدرسه تغییر کلّی یافته و اکنون تبدیل به مسجد و کتابخانه شده و در تقاطع خیابان آية الله طیب و خیابان مسجد سید قرار دارد.)

مرحوم جزائري کم کم در موازات دروس حوزوي، به منبر و وعظ و ارشاد و سخنرانی نیز پرداخت؛ و چون در فنّ بیان و سخنوري، قریحه ي خدادادي داشت، به زودي در ردیف منبري هاي نسبتاً معروف اصفهان قرار گرفت.
لیکن از طرفی هنوز در سنین جوانی و اوان تحصیل و استکمال بود، و از طرف دیگر در همان زمان (مصادف با نخست وزیري دکتر مصدق) قانونی از تصویب گذشت که بر اساس آن، برخی از طلاّب حوز هي علمیه، در صورت دارا بودن شرائطی می توانستند با همان تحصیلات حوزوي، وارد دانشگاه تهران شده و در دانشکده الهیات تحصیل نموده و فارغ التحصیل شوند؛ بنابراین فرصت جدیدي براي ارتقاء علمی ایشان فراهم شد که آن را غنیمت شمرد و موفّق به اخذ مدرك لیسانس از دانشگاه مزبور گردید.

از کسان دیگري که با همان شرائط ویژه، موفّق به اخذ مدرك از آن دانشگاه شدند و به مدوره ایشان محسوب می شوند می توان حجج اسلام مرحوم آشیخ احمد شیخ الاسلام، مرحوم حاج شیخ حسین منصورزاده، مرحوم حاج آقا فخر کلباسی و مرحوم حاج شیخ رضا ناطق را نام برد.

پس از وفات او، یک «تاریخ زندگی و امامت حضرت امام محمد باقر «علیه السلام» پایان نامه دوره لیسانس ایشان با موضوع نوبت توسط فرزندانش به چاپ رسید. انتخاب موضوع پایان نامه در شرائط اجتماعی آن زمان، قابل توجه است.

فعالیت هاي اجتماعی

1- تدریس در دبیرستان ها

پس از اخذ مدرك لیسانس، راه جدیدي فراروي او گشوده شد و توانست در وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش جدید) به عنوان دبیر و مدرس دبیرستان استخدام گردد و بدینوسیله ارتباطی مستمرّ با نسل جوان برقرار نموده و از این طریق وظیفه تبلیغ و ترویج دین را بهتر و بیشتر از قبل، دنبال کند.

هنوز هستند تعداد فراوان از عزیزانی که بین سال هاي 1337 تا 1363 دانش آموز دبیرستان و شاگرد کلاس آن استاد بوده اند.

نکته اي که در این رابطه جلب توجه می کند این است که: همه عزیزانی که خاطره کلاس هاي درس مرحوم جزائري را به یاد می آورند، بدون استثنا، از «جزوه عقائد و احکام» آن شادروان یاد می کنند.

قضیه از این قرار است: بر اساس ضوابط اداره فرهنگ، دبیر موظّف بود طوري برنامه ریزي نماید که کتاب درسی مربوطه را تا پایان سال تحصیلی به طور کامل تدریس نموده، به آخر برساند. از طرفی تعداد کلاس ها در طول سال و نیز زمان هر کلاس چنان محدود بود که اساتید باید نهایت استفاده را از دقیقه ها و لحظه ها می نمودند.

در عین حال، آن زنده یاد به گونه اي تنظیم می کرد که در کنار تدریس متن درسی مربوطه (کتاب هاي تعلیمات دینی، عربی، ادبیات دستور زبان فارسی و ...) بیشترین زمان کلاس خود را به بیان مسائل واقعاً مورد نیاز جوانان اختصاص می داد، و از اول سال تحصیلی تا مورد ابتلاي یک جوان مسلمان را براي دانش آموزان تشریح می نمود، و آنان را نیز «احکام» و «اعتقادات» پایان آن، یک دوره کامل موظّف می نمود تا دفتر کوچکی تهیه کنند و مطالب گفته شده را که در اواخر هر کلاس برایشان بطور فشرده دیکته می کرد بنویسند، و حتی بخشی از امتحانات هر ثلث را، به سؤالات مربوط به آن جزوه اختصاص می داد. اغلب آنان (بنابر گفته ي خودشان) پس از گذشت سال ها، هنوز آن جزوه را مراقبت نموده و از آن بالفعل استفاده می کنند.
کسانی که با شرائط و ویژگی هاي آن دوران آشنایی دارند کاملاً تصدیق می کنند که این روش، بهترین شیوه براي تبلیغ و ترویج دین در بین نسل جوان آن زمان در فضاي دبیرستان بحساب می آید، که ایشان بگونه اي ابتکاري و بی سابقه، آن را بخوبی اجرا می کرد.

خصیصه دیگري که غالب آن شاگردان عنوان می کنند این است که: ایشان اخلاق پسندیده اجتماعی و آداب معاشرتی اسلامی را، خود با متانت و وزانت ذاتی خویش، به دقّت رعایت می کرد، و به دانش آموزان نیز (هم با گفتار و هم با رفتار) تعلیم می داد.
از باب نمونه: زمانی که زنگ حضور در کلاس زده می شد و دانش آموزان در کلاس حاضر شده و طبعاً به مقتضاي روحیات دوران جوانی، تا پیش از حضور استاد، دقایقی را به مزاح و شوخی و سر و صدا می پرداختند، بعضی از معلّمین بطور معمولی و گاه عمداً براي شناسایی شاگردانِ شلوغ  سرزده وارد کلاس می شوند، اما این استاد، همیشه پیش از ورود به کلاس، ابتدا در می زد، و پس از گذشتن لحظاتی (که شاگردان فرصت کنند خود را جمع و جور کرده و در جاي خود قرار بگیرند) وارد کلاس می شد. این روش علاوه بر اینکه موجب حفظ حرمت شاگرد در نزد استاد و بالعکس می شد، آموزش عملی چندین نکته ي ظریف از آداب معاشرت است.

او همواره در اولین جلسه اي که با دانش آموزان جدید و تازه وارد داشت، چند نکته از آداب حضور در کلاس درس را، با همان سنگینی و وقار، و با لحن تقریباً کتابی (و به اصطلاح : لفظ قلم) تذکّر می داد و بر رعایت آن ها تأکید می نمود؛ مثلاً می فرمود: ... در هنگام دهن دره (خمیازه) حتماً دست خود را جلوي دهان باید گرفت، و ... .

گاهی که دانش آموزي حرکت ناشایستی می نمود، تنبیهش فقط با نگاهی ممتد به چهره او بود، که بسا مؤثّرتر از تنبیه بدنی بود. مرحوم جزائري در زمینه تعلیم و تربیت (حتی در مورد فرزندانش) روشی ناصحانه و لحنی خیرخواهانه داشت؛ او هیچگاه عقیده خود را به دیگران تحمیل نمی کرد، بلکه با منطق صحیح و رفتاري مشفقانه، راهنمایی می کرد و اجازه می داد خود شخص، راه خود را آزادانه انتخاب کند. روش او تلفیقی بود از  «آموزش» و «پرورش» و نه آموزش تنها ! ؛ یکی از فرزندان او می گوید: در سنّ بلوغ شرعی و تکلیف بودم؛ از پدرم تعیین مرجع تقلید اعلم را خواستم، او با اینکه می توانست فرد مورد نظر خود را تعیین کند، اما فرمود: خودت تحقیق کن. و سپس چند نفر از اهل خبره این موضوع را براي تحقیق به من معرّفی کرد.
باري، هر آنچه از خاطرات دوران تدریس او در نزد شاگردانش موجود است، وي را عنصري مثبت، مفید و خدوم معرّفی می نماید.

بدیهی است که آن دانش آموزان اکنون هر یک در سمتی و شغلی اشتغال به کار و فعالیت دارند و خواه ناخواه از آن آموزش ها و تعلیمات، در زندگی خویش بهره می برند، که البته در این میان، آنان که حق شناس اساتید دلسوز خود هستند، از این استاد فقید به نیکی یاد می کنند.

این جانب که یکی از فرزندان مرحوم جزائري هستم، موارد بسیاري را به یاد دارم که گاه در اداره اي و ارگانی، و گاه در جاهاي دیگر که به مناسبتی مراجعه داشته ام، با کسانی برخورد می کنم که بدون اینکه بنده آن ها را بشناسم، خود آنان که نسبت فرزنديِ مرا با آن مرحوم دریافتند، به منظور ابراز قدردانی از خدمات علمی و دینی، و اداء گوشه اي از حق تربیت و استادي آن فقید، بنده را مورد احترام و عنایت قرار داده، از مرحوم پدرم به عنوان یک آموزگار مؤثّر و مفید، و مربی دقیق، نکته سنج و دلسوز، و از کلاس هاي آموزنده و پربار او، به نیکویی یاد می کنند. و حتی برخی از آنان که خود در سمت آموزگار یا دبیر یا استاد دانشگاه مشغول کارند، اظهار می دارند که شیوه ي تدریس خود را از آن مرحوم اتّخاذ نموده و سبک و روش او را الگوي خویش قرار داده اند.

آري ، « ... سعدیا ، مرد نکونام نمیرد هرگز» جمعاً مدت تدریس ایشان در دبیرستان هاي مختلف، حدود 26 سال بود (اکثر این مدت در اصفهان و 3 سال در مدت تبعید در قم). البته پس از بازنشستگی در سال 1363 و گذشت چند سال، مجدداً از سال 1367 به مدت حدود دو سال و نیم در دانشگاه صنعتی اصفهان مشغول تدریس بوده است.

 2- سخنرانی، وعظ و خطابه

پیش از این گفتیم که مرحوم حجت الاسلام والمسلمین جزائري در همان اوان تحصیلات حوزوي، به سخنرانی و منبر هم پرداخت؛ و البته همانگونه که مرسوم است ابتدا از محیط هاي کوچک تر شروع نموده، مدتی سفرهایی تبلیغی به صومعه سرا و شفت (از شهرهاي کوچک استان گیلان و در نزدیکی رشت) انجام داد، و زمانی در چادگان (شهرکی در کنار سد کوهرنگ در سمت غرب اصفهان) برنامه هاي تبلیغی اجرا نمود، و پس از ورزیدگی لازم، در سطح شهر اصفهان به آن ادامه داد. و در این زمینه، وجود ذوق و قریحه ي ذاتی و خدادادي  که از شرائط اساسی ترقّی و پیشرفت در هر زمین هاي به حساب می آید نیز او را یاري می نمود.

طبع قضیه اقتضا می کند که پس از طی دوران دانشگاه تهران و تحصیلات سطوح عالیه الهیات و گذراندن دوره لیسانس در زمانی که اساتیدي چون مرحوم مطهري و مرحوم الهی قمشه اي متصدي امر تدریس دانشگاه بوده اند  دانش و بینش والایی به دست آورده، و با اندوخته هاي علمی و دینی بیشتري به اصفهان بازگشته، و در نتیجه، امر مهم وعظ و ارشاد را با بصیرتی مضاعف، پیگیري نموده است.

در این مرحله، تأثیر خصوصیات روحی و ساختار فکري او را در میدان سخنوري و تبلیغ، نباید از نظر دور داشت؛ روحیه دین مداري و باطل ستیزي، صراحت لهجه در اظهار حق، پشتکار و جدیت در انجام آنچه وظیفه تشخیص داده شد، بی اعتنائی به سرزنش ها و ملامت ها در مقام انجام تکلیف، دوري از زراندوزي و تکاثر، نفرت از تملّق گویی متمولین و طمع ورزي نسبت به دارایی هاي دیگران، انزجار از رقابت و هم چشمی در تجم لگرایی و ... اینگونه خصال که به وضوح در سیماي زندگی او آشکار بود، از او خطیبی راستگو و موعظه گري یک رنگ و یک زبان و ارشادگري تأثیرگزار بوجود آورده بود که چون سخنش از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

از واعظان غیر متّعظ نبود که جلوه بر محراب و منبر م یکنند اما چون به خلوت می روند ...، و از توبه فرمایانی نبود که خود، توبه کمتر می کنند؛ بلکه خلوت و جلوتش یکسان، و وجدان بی آلایش و ولائی اش همچون پروانه اي در طوف شمع خاندان عصمت «علیهم السلام»، ارادتمندي بی ریا و مدافعی بی ادعا بود.

آنچه از نوارهاي صوتی سخنرانی هایش به یادگار مانده است و نیز خاطره منبرها و سخنرانی هاي پرشور و ولایتی اش که در بایگانی اذهان بسیاري از مؤمنین موجود است، بخوبی ترسیم می کند که روش و سیره مرحوم جزائري در فعالیت هاي اجتماعی  همچون شیوه نیاکانش اهتمام بر تبلیغ دین، و نشر احکام و معارف اصیل آن، و جدیت و تلاش در راه تقویت مذهب حقّ جعفري«علیه السلام»، و دفاع از آرمان هاي اصیل قرآن و عترت، و جلوگیري از اعمال سلیقه ها و تفسیرهاي شخصی در قرائت متون دینی بود.

در واقع همه کسانی که بنحوي با وي آشنا بوده اند جوش و خروش وي را در هنگام بروز انحرافات فکري و عقیدتی در جامعه، به یاد می آورند؛ و گویش صریح او را در بیان حقایق دینی و اعتراض به کجروي ها می ستایند.

3-  مبارزات دینی

بر اساس همین نگرش هاي ریشه دار دینی و خالصانه اش بود که هم آهنگ با سائر علما و روحانیین شهر و بویژه مرحوم آية الله خادمی، در حوالی سال هاي 43 - 1342 در سخنرانی هاي سراي گلشن در بازار اصفهان، در برابر بیدادگري هاي ستم شاهی، بی مسامحه زبان به اعتراض بر علیه حاکمان وقت گشود و مردم مؤمن و متدین اصفهان را به مخالفت آگاهانه با ظلم و جور و دی نستیزي حکّام رژیم پهلوي فراخواند.

این حرکت آشکار و غیرقابل توجیه را دیگر نتوانستند تحمل کنند؛ و در نتیجه، سازمان امنیت رژیم، ایشان را از هرگونه سخنرانی و منبر، ممنوع نموده و متعاقباً حکم تبعید وي به شهر دامغان را صادر، و توسط شهربانی به وي ابلاغ گردید.

با فعالیت ها و رفت و آمدهایی که انجام شد (از جمله، تلاش ها و نامه نگار يهاي آية الله خادمی «رحمة الله علیه») مکان تبعید از دامغانبه قم تبدیل گردید و ایشان برخلاف آنچه متوقّع بود، به مرکز فعالیت هاي ضد رژیم تبعید شد! این حکم تبعید به مدت حدود سه سال اجرا گردید.

گوشه هایی از فعالیت هاي مبارزاتی ایشان به صورت هم آهنگ با سائر روحانیین محترم شهر و با محوریت مرحوم آية الله خادمی، در کتاب «خادم شریعت» (جمع آوري شده توسط مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ تهران، پاییز1380) منعکس گردیده است.

شخصیت روحی و صفات بارز

 آشنایان با مسائل روان شناسی تربیتی، بخوبی واقف اند که: یکی از عوامل بسیار مؤثّر در نحوه رفتار و گفتار و حتّی افکار انسان ها، کیفیت طبع و مزاج آن هاست؛، مثلاً مزاجی که غالب بر آن «بلغم» یا «سودا» یا «صفرا» بوده باشد، و یا طبیعتی که قوه «شهوت» یا «غضب» بر آن غلبه داشته باشد، هریک از آن ها به دلیل خروج از حداعتدال، دچار نوع یا انواعی از ناهنجاري ها در رفتار و گفتار و اندیشه خواهد بود که رهایی از آن، نیازمند ریاضت ها و تمرین هاي گاه پرمشقّت است.

به شهادت بعضی از بزرگان اهل فنّ، مرحوم جزائري داراي مزاجی معتدل و طبعی مستقیم بود؛ و به همین دلیل، ذاتاً و بدون ریاضت، از نوع کارها و صفات ناپسند، منزّه و منزجر بود، و در اتّخاذ تصمیمات عجول یا کاهل نبود، نه خشونت و غضب بر او غلبه داشت و نه خونسردي و بی اعتنائی، پیش از انجام کارهاي اساسی در باره ي آن ها درست تفکّر (و در صورت لزوم، مشورت) می کرد، و پس از انجام نیز بارها بر آ نها مرور می کرد، از عصبیت و جمود در برخوردها و قضاو تها، ذاتاً به دور بود، و ... .
به تصدیق همه کسانی که با مرحوم جزائري آشنایی دارند:

او به راستی به آنچه می گفت اعتقاد داشت و عمل می کرد، خلوت و جلوت وي یکسان بود، از نوع صفات ناپسند اخلاقی مبرّا، و به زیور وقار و متانت آراسته بود.

اگر فسادي مشاهده می کرد در رفع آن می کوشید. در اصلاح مفاسد اخلاقی و اجتماعی جامعه، بویژه نسل جوان، و در احیاء امر به معروف و نهی از منکر، به انحاء گوناگون فعالیت می کرد.

بین آشنایان، درگرفتاري ها وابتلاءات، ملجأ بود، و در حد امکان از هیچ اقدامی براي رفع گرفتاري اشخاص و نیاز نیازمندان خودداري نمی نمود.

به شهادت دوستانی که سال ها در خلوت و جلوت، و سفر و حضر، با او رفاقت داشتند: «مرحوم جزائري کسی بود که در تمام عمرش از او عمل خلاف دیده نشد.» این سخن را جناب حجت الاسلام والمسلمین آقاي حاج آقا مهدي مظاهري «حفظه الله» که هم اکنون از روحانیین مبرّز اصفهان هستند و از دوستان نزدیک مرحوم جزائري بوده اند، در سخنرانی مراسم ترحیم آن فقید سعید، اعلام نمودند.

ارتحال به جهان آخرت

مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید رضا جزائري در اواخر عمر ارزشمند خویش، حدود سه ماه مبتلا به تب مستمر بود و علی رغم فعالیت هاي خانواده و دوستان (بویژه جناب حجت الاسلام والمسلمین آقاي حاج آقا کمال فقیه ایمانی«حفظه الله» که براي هماهنگی پزشک متخصص و بیمارستان مناسب در تهران، زحمت هایی را متحمل شدند) و علی رغم تلاش پزشکان، معالجات نافع نشد؛ و مطابق با مشیت خداوند متعال، در روز جمعه نوزدهم ماه مبارك رمضان سال 1411 هـ.قمري، مصادف با شانزدهم فروردین سخن دیگري بر «یا الله» سال 1370 هـ.شمسی، درست همراه پخش اذان ظهر، در حالی که از اول صبح آن روز جز ذکر شریف زبانش نبود و مرتّباً آن ذکر را تکرار می کرد، پس از عمري خدمت به دین و ولایت و اهتمام به امور مؤمنین و پرهیز از آلودگی هاي دنیا، سرانجام در بیمارستان شهداي تجریش تهران، چشم از جهان فانی فروبست.

پیکرش به اصفهان منتقل گردید و روز 21 ماه رمضان مصادف با شهادت جد بزرگوارش امیر مؤمنان «علیه السلام» در میان اشک و آه و افسوس گروه هاي فراوان از روزه داران مؤمن و قدرشناس اصفهان تشییع، و در قطعه شماره 5 باغ رضوان به خاك سپرده شد.

«رحمة الله عليه يوم ولد و يوم مات و يوم يبعث حيًا» نکته لطیفی که در رابطه با تاریخ ولادت و وفات آن خدمتگزار شیفته و مدافع دلسوخته امیرالمؤمنین«علیه السلام» به نظر می رسد، تقارن هر دو تاریخ با نوزدهم ماه مبارك رمضان است؛ بنابراین مدت عمر ایشان بر اساس تاریخ قمري تقریباً 63 سال کامل می باشد.

فرازي از وصیت نامه آن زنده یاد :

خداوندا، تو گواهی که من به دل، دوستیِ خاندان پیغمبر «صلّی الله علیه وآله» را دارم . و هر کس با آن ها دوست باشد، او را هم دوست دارم. و هر کس با آل پیغمبر «صلّی الله علیه وآله» بد دلی داشته باشد،با او دشمن می باشم.
خداوندا، تو گواهی که عمرم را در راه بیان فضائل و مناقب و ذکر مصائب این خانواده گذرانده ام ؛ امید پاداش هم از تو و هم از آن ها دارم، و اینکه دنیا و آخرت فراموشم نکنند.


پی نوشت:
1. صاحب کتاب «انوار نعمانیه » و کتب فراوان دیگر، و شاگرد مبرّز محدث و عالم بزرگوار مرحوم ملاّ محمدباقر مجلسی رضوان الله تعالی علیهما.
2. بر اساس برداشت از کتاب شجره ي مبارکه یا برگی از تاریخ خوزستان نوشته ي متتبع خبیر آية الله سید محمد جزائري (دانشمند معظّم و امام جماعت سابق مسجد حجت اهواز.) موضوع این کتاب، بیان انساب و احوال سادات نورية (خاندان جزائري، و بطور دقیق تر فرزندان و احفاد مرحوم سید نعمة الله از طریق فرزندش مرحوم سید نورالدین) می باشد.
3. در شناسنامه نام سید حسین برایش تعیین شد، بر اساس نحوة تفکّر بعضی از خانواده ها در آن دوران که نام شناسنامه اي پسر را متفاوت با نام واقعی وي تعیین می کردند تا چون به سنّ سربازي رسید و مأمورین دولت بر طبق مشخّصات اداره ي ثبت احوال، براي بردن او به نظام وظیفه، به دنبالش آمدند، از هر کس سؤال کردند مثلاً سید حسین جزائري کیست؟ کسی نتواند او را معرفی کند؛ چرا که مردم محل و همسایگان، او را بنام رضا می شناسند نه بنام حسین!