خصوصیات اخلاقی

کسب روزی حلال

اهتمام ویژه جهت حضور در عزاداری سیّد‌الشهداء(ع) و مجالس اهل‌بیت(ع)

مشورت خواهی

بندگی خدا و توسل به اهل بیت(ع)

زیارت اماکن مقدس

نیکی به پدر و مادر

همت بلند

باقیات الصالحات

بهجت و انبساط روحی و لذت واقعی

 

کسب روزی حلال

یکی دیگر از موضوعاتی که پدرم همواره بر آن تأکید می‌کرد، رزق حلال بود. ایشان با جامعیت علمی‌ و اخلاقی و دینی خود که در سایۀ همنشینی با عالمان و روحانیون معظّم به‌دست آورده بود، بارها به فرزندانش سفارش می‌کرد که مواظب کسب‌وکار خود باشند تا مبادا ذره‌ای از صراط مستقیمِ کسب روزی حلال و طیّب غافل شوند. 
خداوند حکیم در قرآن در کنار غذاخوردن، شرط‌هایی را هم متذکر شده است. برای نمونه در آیۀ 168 سورۀ بقره، انسان را به تناول غذای حلال و پاکیزه سفارش کرده و از خوردن غذای حرام که گام‌برداشتن در مسیر شیطان است، برحذر داشته است:
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً وَ لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِين﴾
«اى مردم، از آنچه در اين زمين است (از انواع خوردنى‏ها و موجودات ديگر) حلال و پاكيزه بخوريد و برخوردار شويد، و از گام‏هاى شيطان پيروى نكنيد، كه او براى شما دشمنى آشكار است.»
قرآن کریم در داستان حضرت موسی(ع) می‌گوید هنگامی‌که او در دربار فرعون بود، هر زن شیردهی را که حاضر کردند، موسی(ع) از شیر او نخورد تا هنگامی‌که در آغوش مادرش قرار گرفت و از شیر او نوشید:
﴿وَ حَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ نَاصِحُونَ﴾
«و ما پيش از آن (كه خواهرش او را بيابد شير) همة زنان شيرده را بر او حرام كرديم، پس خواهرش به آن‌ها گفت: آيا مى ‏خواهيد شما را به خانواده‏اى كه او را برايتان كفالت كنند و خيرخواهش باشند راهنمايى كنم؟»
(قصص‏، آیة 12). 
شیر پاک، غذایی است که با روح پاک بچه تناسب و همخوانی دارد؛ پس برای حفظ پاکی و زیبایی روح فرزند، والدین وظیفه دارند غذای حلال به فرزندان خود بخورانند. غذای طیّب، حلال و عاری از هرگونه شبهه، به انسان بصیرت، ایمان و نیرویی شگفت می‌دهد و باعث می‌شود همان‌طور که از جسمی‌ سالم، قوی و پرتوان برخوردار باشد، وجود او نیز از انرژی‌های مثبت آکنده شود. با تغذیۀ غذای طیّب و حلال، نور خداوند در قلب و روح انسان متجلّی می‌شود و او را به‌‌سوی حق و حقیقت راهبری می‌کند:
﴿يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحاً إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ﴾
«اى فرستادگان ما، از همة پاكيزه‏ها برخوردار شويد و كارهاى شايسته كنيد كه من به همة آنچه مى‏ كنيد دانايم»
(مؤمنون‏، آیة 51)
آنچه از این آیه و دیگر آیات مشابه برداشت می‌شود، مبیّن این نکته است که عمل انسان و غذای او رابطه‌ای تنگاتنگ دارند.
به ‌بیان‌ دیگر، عمل صالح پیامد و نتیجۀ مصرف غذای پاک و سالم است. قرآن کریم همواره به «حلال» و «طیّب‌بودن» غذا تأکید و سفارش کرده است. مطابق احکام دین مبیّن اسلام، حلال چیزی است که بهره‌جستن از آن ممنوعیتی نداشته باشد و طیّب چیزی است که در عین پاک‌بودن، موافق طبع انسانی باشد.
در روایات ائمۀ معصومین(ع) بر اهتمام و توجه به کسب حلال توصیه‌های فراوانی شده است. پیامبر اکرم(ص) یکی از حقوق فرزند را غذا و روزی حلال بیان کرده و می‌فرماید:
«بر پدر لازم است به فرزندش جز روزیِ پاک و حلال ندهد»
(کنزالعمال، ج 16، ص 443، ح 45340)
در همین‌باره امام ‌علی(ع) می‌فرماید:
«عَلَيْكَ بِلُزُومِ الْحَلَالِ وَ حُسْنِ الْبِرِّ بِالْعِيَال»؛ «بر تو باد تهیۀ روزی حلال، و نیکو احسان‌نمودن بر خانواده»
(عیون الحکم و المواعظ، ص 334)
همچنین امام ‌صادق(ع) دربارة تأثیر غذا بر تربیت فرزند، قبل از تولّد، فرموده است:
«كَسْبُ الْحَرَامِ يَبِينُ فِي الذُّرِّيَّة»
«آثار کسب حرام در نسل انسان آشکار می‌شود»
(کافی، ج 5، ص 125).
امروزه بسیاری از مشکلات جوامع بشری، فردی و اجتماعی، نتیجه و پیامد غذاهایی است که  از راه‌های حرام به‌دست می‌آید و در خانواده‌ها ‌مصرف می‌شود. کودکانی که با لقمۀ حرام تغذیه شوند، فاقد فطرت دینی خواهند بود و در دست‌یازیدن به اعمال خلاف و منکر، هیچ منعی را پیشِ روی خود نمی‌بینند. گواه این سخن، کلامی ‌است که امام‌ حسین(ع) در روز عاشورا پس از ناامیدی از هدایت لشکریان عمر سعد، خطاب به آنان فرمودند: «یقیناً شکم‌های شما از حرام پر شده است» (بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۸). پرورش با غذای حرام تا جایی پیش می‌رود که حتی کلام امام معصوم(ع) نیز در روح و روان آنان تأثیر ندارد.
با بهره‌گیری از محضر پدر بزرگوار خویش و نیز حضور در کلاس‌های درس استادان حوزه و مدرسه، این آموزه‌های دینی و یقینی را همواره سرلوحۀ زندگی خویش قرار دادم و در ادامه نیز به دوستان، آشنایان و فرزندانم همین نکات را گوشزد کرده و می‌کنم.
 

اهتمام ویژه جهت حضور در عزاداری سیّد‌الشهداء(ع) و مجالس اهل‌بیت(ع)

یکی از دل‌‌مشغولی‌‌های محبوب من در دوران نوجوانی، حضور در مجالس دعا و عزاداری اباعبدالله‌ الحسین(ع) بود. این مراسم به‌‌صورت گسترده و منظم در محلۀ دردشت اصفهان برپا می‌شد و ما نیز که از سادات بودیم، همواره با حضور در این مراسم، عشق و ارادتمان را به اهل‌بیت(ع) ابراز می‌کردیم. در آن روزگار که هنوز از خشکسالی‌های پی‌درپی خبری نبود، گاه چنان برف و باران می‌بارید که امکان بیرون‌رفتن از خانه برای امور ضروری بسیار دشوار بود؛ اما در همان شرایط دشوار نیز خودم را به مراسم دعای ندبه و کمیل و سمات می‌رساندم و شرکت در این مراسم را به بهای جان می‌خریدم. این توفیق حضور در مراسم عزاداری امام‌ حسین(ع) و شرکت در مجالس دعاهای گوناگون، به‌طور قطع عطیه‌ای الهی بود که در دستیابی به موفقیت‌ها و شادکامی‌هایم نقشی بسزا ایفا کرده است.
پیامبر گرامی‌ اسلام(ص) می‌فرماید:
«برای شهادت امام ‌حسین(ع)، حرارت و گرمایی در دل‌های مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی‌شود»
(مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏10، ص 318)
دربارۀ اهمیت زنده‌نگه‌داشتن نام و عزای امام ‌حسین(ع) باید به این نکته اشاره کرد که خاندان اهل‌بیت عصمت و طهارت، خود ازجمله نخستین کسانی بودند که در عزای امامان معصوم نوحه سر می‌دادند و یاد آنان را زنده نگه می‌داشتند. نقطۀ اوج این زنده‌نگه‌داشتن یاد بزرگان دینی، شهادت حضرت امام‌ حسین(ع) است. مرثیۀ بشیر بن ‌جذلم به فرمان امام‌ سجاد(ع) در ورود به مدینه، قلوب مردم را منقلب کرد. پیش از آن نیز مرثیۀ زینب کبری(س) در رثای برادر شهیدش، موجی از خشم و نفرت از آل امیه ایجاد کرد. ائمۀ معصومین(ع) خاطرۀ عاشورا را زنده نگه می‌داشتند و بر مصائب جدّشان اشک ماتم می‌ریختند. آنان همچنین مرثیه‌سرایان را تشویق و از آنان تجلیل می‌کردند. حضرت امام ‌رضا(ع) به ریان ‌بن ‌شبیب که به محضرش رسیده بود، فرمود:
«ای فرزند شبیب، اگر بخواهی بر چیزی گریه کنی، پس بر حسین(ع) گریه کن»
(عيون أخبارالرضا(ع)، ج1، ص 299)
همچنین به او فرمود:
«ای شبیب، اگر تو را خوشحال می‌کند که در درجات والای بهشت با ما باشی، پس در اندوه ما غمگین و در شادی ما خوشحال باش»
(همان، ص 300).
حضرت ولی‌عصر(عج) در زیارت «ناحیة مقدسه» به‌تفصیل از واقعۀ عاشورا سخن گفته و بر مصائب جدّش گریه کرده و از این‌که نتوانسته در کربلا در رکاب سیّدالشهداء یاری‌اش کند، به‌شدت تأسف و تحسّر می‌خورد. 
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«در باغ‌های بهشت بگردید. عرضه داشتند: ای رسول خدا، باغ‌های بهشت چیست؟ فرمود: مجالس ذکر ما اهل‌بیت»
(مکیال المکارم، ج2، ص 238).
مجلس روضه خوانى - اصفهان، منزل بنكدار حدود دهه های 1870-1890 میلادی عکس: ارنست هولستر
مجلس روضه خوانى - اصفهان، منزل بنكدار حدود دهه های 1870-1890 میلادی عکس: ارنست هولستر
اهمیت برپایی مجالس و محافل عزای معصومین(ع) را می‌توان از فرمایشات و سیرۀ آن عزیزان به‌خوبی درک کرد. امام صادق(ع) در این‌باره می‌فرمایند:
«مجلس‌گرفتن شما را من دوست می‌دارم. در مجلس خود امر ما را زنده بدارید. خداوند رحمت کند کسی‌که امر ما را زنده بدارد»
(وسائل‌الشیعه، ج10، ص235).
خداوند حکیم در آیات بسیاری بر اهمیت زنده‌نگه‌داشتن یاد و نام بزرگان تأکید کرده است. برای نمونه در آیۀ 41 سورۀ مریم این‌گونه می‌فرماید:
﴿وَ اذْکُرْ فِي الْکِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّيقاً نَبِيّاً﴾
«و در اين كتاب از ابراهيم ياد كن كه او بسيار راستگو و پيامبر (خدا) بود.»
حاج سيدحسين رضازاده، حاج محمود خوروش و آیت اللَّه حاج سیدحسن فقيه امامى در مراسم عزاداری منزل مهندس فوده ای    شركت در مراسم تاسوعای حسينى منزل مرحوم حاج سید کمال ميرلوحى
حاج سيدحسين رضازاده، حاج محمود خوروش و آیت اللَّه حاج سیدحسن فقيه امامى در مراسم عزاداری منزل مهندس فوده ای            شركت در مراسم تاسوعای حسينى منزل مرحوم حاج سید کمال ميرلوحى
نیز در آیۀ 56 از همین سوره دربارۀ ضرورت یادکرد نام حضرت ادریس(ع) سفارش می‌کند:
﴿وَ اذْکُرْ فِي الْکِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّيقاً نَبِيّاً﴾
«و در اين كتاب از ادريس ياد كن كه او بسيار راستگو و پيامبر بود»
(مریم، آیة 56)
در این آیات و مشابه آن، به جنبه‌های شخصی و خانوادگی و کارهای معمولی در زندگی این بزرگان توجه نشده ، بلکه از صلاحیت‌ها و فضیلت‌های اخلاقی و برنامه‌های سازندۀ آنان سخن به میان آمده است. این موضوع نمایانگر آن است که یاد و خاطرۀ شخصیت‌های برجسته و برگزیدۀ تاریخ بشر باید زنده بماند و صفات و حالات پسندیدۀ آنان محل توجه باشد. در همین‌باره امام‌ صادق(ع) می‌فرماید:
«به زیارت و دیدار یکدیگر بروید، با هم به سخن و مذاکره بنشینید و امر ما را زنده کنید»
(بحارالانوار، ج71، ص352)
ازاین‌رو، می‌بینیم که امامان معصوم(ع) در زنده‌نگه‌داشتن یاد و نام شهیدان کربلا، به‌ویژه سیّد‌ و سالار شهیدان، حضرت امام‌ حسین(ع)، از شیوه‌های گوناگونی بهره می‌گرفتند. 

حاج سیدعلی رضازاده و حاج سیدحسین رضازاده در روز عاشورای حسينى مراسم عزاداری هيئت علوی اصفهان

در سراسر اصفهان به‌ویژه محلۀ دردشت، همواره مجالس دعا و نیایش با حضور مشتاقان و واعظانی که به خواندن ادعیه مشهور بودند، برگزار می‌شد. از جملۀ این وعاظ و دعاخوانان، حجت‌الاسلام حاج‌آقا فخرالدین کلباسی و حجت‌الاسلام حاج‌آقا مهدی مظاهری بودند که هر شب جمعه مجلس دعای کمیل را برپا می‌کردند و در ضمنِ خواندنِ دعا، برای مردم از مناقب و سیرۀ اهل‌بیت(ع) می‌گفتند. همچنین در روزهای جمعه، دعای ندبه و دعای سمات با شور و شوق خاصی برگزار می‌شد و انبوه مردم ولایی و دوستدار اهل‌بیت(ع)، با شرکت در این مراسم، تعجیل در ظهور حضرت مهدی(عج) را از درگاه خداوند منّان و رزّاق خواستار می‌شدند. در این مجالس، افزون ‌بر خواندن دعا و ذکر مناقب اهل‌بیت(ع)، راه و شیوۀ درست و صحیحِ زندگی به طالبان و راغبان این مجالس آموخته می‌شد تا در ادامۀ زندگی بتوانند الگویی نمونه برای پاسداشت سیره و راه ائمۀ معصومین(ع) باشند و در خدمت‌کردن به جامعه و مردم همچون آن بزرگواران از هیچ کوششی دریغ نکنند.
آیت اللَّه مجدالعلماء نجفى، آیت اللَّه  سیدحسين خادمى، یكى از علمای حوزۀ علميه و حجت الاسلام حاج آقا فخرالدين كلباسى
آیت اللَّه مجدالعلماء نجفى، آیت اللَّه  سیدحسين خادمى، یكى از علمای حوزۀ علميه و حجت الاسلام حاج آقا فخرالدين كلباسى
حجت‌الاسلام حاج‌آقا فخرالدین کلباسی، فرزند حاج ميرزا محمدرضا كلباسى است. او علوم جدید را در اصفهان به ‌پایان رساند. سپس به مشهد مقدس هجرت کرد. حاج‌آقا کلباسی در آن‌جا از محضر استادانی همچون حضرات آیات شمس، ادیب نیشابوری، سیّد‌ احمد یزدی و نیز پدرشان استفاده کرد و به اصفهان برگشت. او در اصفهان نیز به یادگیری علم و دانش ادامه داد و در مجلس درس حضرات آیات، آیت‌الله حاج‌آقا حسین خادمی، حاج سیّد‌ علی‌اصغر برازانی و حاج‌آقا صدرالدین کوپایی حاضر شد. او همزمان با تلمّذ نزد این بزرگواران، لیسانس خود را در رشتۀ حقوق قضایی از دانشگاه تهران گرفت و در مدارس قدیم و دانشگاه‌های مختلف به فعالیت‌های آموزشی و علمی ‌مشغول شد.
 
حجت الاسلام حاج آقا فخرالدین کلباسی
حاج‌آقا فخرالدین بسیار مؤدّب و متواضع بود. در طول عمر پربرکتشان، منشأ آثار خیر بسیاری شد. ایشان يكى از مؤسسان ساختمان قائميه و احمديه در‏ اصفهان است. جلسات ‏دعاى ندبه‌شان در ساختمان احمديه از جلسات پرشور و روحانى آن زمان بود. این واعظ شهیر و عالم خطیب که عمری را در ترویج دین مبین اسلام سپری کرد، در سال 1407‌قمری در یکی از بیمارستان‌های تهران وفات یافت و در آرامگاه خاندان کلباسی واقع در مسجد رکن‌الملک، جنب برادر بزرگوارش دفن شد.
حجت‌الاسلام حاج‌آقا مهدی مظاهری، متولّد 1310شمسی در اصفهان است. او فرزند حجت‌الاسلام‌والمسلمین ملامیرزا مظاهری است. حاج‌آقا مهدی مظاهری تحصیلاتش را در مدرسۀ میرزاحسین اصفهان شروع کرد و در سال 1320شمسی وارد حوزۀ علمیۀ اصفهان شد. او در حوزۀ علمیۀ اصفهان از محضر بزرگان و عالمانی چون آیت‌الله حاج‌آقا احمد مقدس، آیت‌الله حاج‌‌آقا حسن مدرّس، حاج شیخ ‌محمدحسن نجف‌آبادی و آیت‌الله حاج شیخ‌ عباسعلی ادیب کسب علم کرد. پس از مدتی به قم مهاجرت کرد و در حوزۀ علمیۀ آن‌جا نیز در درس بزرگانی همچون آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله سلطانی حاضر شد.
حجت الاسلم و المسلمين حاج شيخ مهدی مظاهریحاج‌آقا مظاهری در خلال تحصیل و با پیشنهاد بعضی از دوستان، شروع به خواندن دعای کمیل کرد و به لطف قریحۀ خدادادی‌اش توانست ظرف یک هفته این دعا را حفظ کند. زمانی که در مساجد اصفهان این دعا را می‌خواند، نه‌تنها از شهر اصفهان، بلکه از شهرستان‌های اطراف نیز مردم دسته‌دسته حاضر می‌شدند. 
حجت‌الاسلام‌والمسلمین مظاهری، در طول سالیان متمادی در عرصه‌های مختلف فعالیت تبلیغی، اقدامات شایسته‌ای در زمینة نشر و ترویج معارف دینی انجام داد. او افزون ‌بر برگزاری مستمر دعای کمیل و دعای ابوحمزة ثمالی (بیش از 53سال)، در عرصۀ فعالیت‌های خیریه نیز کوشش‌های بسیاری انجام داد که برخی از آن‌ها عبارتند از: ‌تأسیس دانشگاه قرآن و معارف اسلامی، تأسیس ستاد اقامۀ نماز استان اصفهان، کوشش برای تأسیس انجمن خیریۀ مددکاری امام‌زمان(عج)، مؤسسۀ آموزشی ابابصیر اصفهان، انجمن ام‌اس، صندوق خیریة صاحب‌الزمان(عج) و ده‌ها مؤسسۀ خیریۀ عام‌المنفعه و احیای دعای ابوحمزة ثمالی در شب‌های ماه مبارک رمضان در اصفهان.
احیای مجالس دعا و روضه به‌خصوص در زمان‌هایی که مردم در حال کشیده‌شدن به انحراف و گمراهی باشند، از اهمیتی ویژه برخوردار است. عالمان و روحانیون دینی در این مجالس کوشش می‌کنند ضمن یادکرد مناقب و ایثارگری‌های حضرات معصومین(ع)، مردم را از انحرافات برگردانده و به شاهراه هدایت راهنمایی کنند. تشکیل این مجالس از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین مصادیق زنده‌نگه‌داشتن امر الهی است. امام باقر(ع) به یکی از یاران خود فرمودند: 
«آیا با هم خلوت می‌کنید و دور از چشم دشمنانتان می‌نشینید و برای هم حدیث می‌گویید و آنچه معتقدید برای هم بازگو می‌کنید؟ عرضه داشتند: آری، به خدا سوگند، ما با هم در خلوت می‌نشینیم و برای هم حدیث می‌گوییم و آنچه معتقدیم برای هم باز می‌گوییم. حضرت فرمودند: به خدا سوگند که من دوست داشتم در بعضی از آن مجالس با شما می‌بودم، به خدا سوگند که من بوی شما و جان‌های شما را دوست می‌دارم و البته شما بر دین خدا و دین فرشتگان او هستید. پس با پرهیز از گناه و جدّیت در امر دین، ما را یاری کنید»
(اصول کافی، ج 2، ص 187).
از سمت راست : حجج اسلام و آقایان: حاج شيخ مهدی مظاهری، حاج محمد مظاهری، حاج سیدحسن فقيه امامى، حاج رحيم اخوان مقدم و حاج اصغر صبوری
امام‌ صادق(ع) فرمودند:
«یکدیگر را ملاقات کنید و علم ما را برای یکدیگر بازگو کنید که با حدیث، دل‌های زنگار‌گرفته جلا می‌یابد و با حدیث‌گفتن امر ما احیا می‌شود و هرکس امر ما را احیا کند، خدایش بیامرزد»
(مکیال المکارم، ج 1، ص 369).
یاد ائمه(ع) از طریق ذکر فضایل یا مصائب ایشان زنده می‌شود و این هدف از طریق بیان احادیث آنان و یادآوری سیرۀ ایشان صورت می‌گیرد. به ‌همین دلیل، درخصوص دیدار برادران دینی با یکدیگر سفارش بسیاری صورت گرفته است که مقصود اصلی آن نقل احادیث ائمه و ذکر فضایل و مصائب ایشان است. در همین‌باره امام‌ صادق(ع) فرمودند: 
«به دیدار یکدیگر بروید و از احادیث ما یاد کنید؛ زیرا این کار دل‌های شما را زنده نگه می‌دارد و احادیث ما شما را به یکدیگر مهربان می‌سازد. پس اگر به آن عمل کنید، هدایت یافته و نجات پیدا می‌کنید و اگر آن‌ها را رها کنید، گمراه و هلاک می‌شوید. بنابراین، احادیث ما را بگیرید؛ من ضامن نجات شما هستم»
(اصول کافی، ج 2، ص 186).
در روایتی از امام‌ کاظم(ع) نقل شده که فرمودند:
«هیچ‌چیز بر ابلیس و لشکریانش دشوارتر از این نیست که برادران ایمانی با یکدیگر دیدار کنند و همانا دو مؤمن با هم دیدار می‌نمایند که به یاد خدا باشند، آن‌گاه فضایل ما را یادآوری کنند، در این‌حال، گوشت سالمی ‌بر صورت ابلیس باقی نمی‌ماند تا جایی که روح پلیدش به التماس می‌افتد و از فرط آن‌که درد می‌کشد، التماس می‌کند. پس فرشتگان آسمان و گنج‌بران بهشت متوجه شده و او را لعنت می‌کنند تا این‌که هیچ فرشتۀ مقرّبی باقی نمی‌ماند، مگر این‌که بر او لعنت فرستد که زبون و با حسرت و مردود می‌افتد»
(مکیال المکارم، ج 2، ص 208).

مشورت خواهی

از عوامل رشد و موفقیت من، مصاحبت و همنشینی با صاحبان فکر و بهره‌مندشدن از نظر و اندیشۀ آنان و دوری و اجتناب از طالحان است. این روحیه و خصلت چونان اصلی اساسی و پایه‌ای، در نهاد من نهادینه شده است و به آن اعتقاد تام دارم.
(1) مرا روشن‌‌روان پیر خردمند       (2) ز روی عقل و دانش داد این پند
(3) که از بی‌دولتان بگریز چون تیر        (4) سرا در کوی صاحب‌‌دولتان گیر
(سعدی،گلستان)
از همان دوران نوجوانی همواره به دلایل موفقیت یا شکست افراد توجه می‌کردم. دلایل را در ذهنم بررسی و تحلیل می‌کردم تا از آن‌ها درس بگیرم و در آینده بدان‌ها دچار نشوم یا به آن‌ها عمل کنم. از حاج‌آقا رضا گل‌احمد که کارخانه‌داری موفق بود، اعتمادبه‌نفس و بلندی نظر و همّت والا را آموختم و یاد گرفتم که وقتی به موفقیت در عملی مطمئن هستم، شجاعت و شهامت خطرپذیری (ریسک) را داشته باشم. این‌گونه درس‌گرفتن از تجارب دیگران، مصداق همان سخن مولای متقیان امام‌ علی(ع) است که می‌فرماید:
«چراغ راه زندگی را از پرتو نور کلمات و راهنمایی‌های دیگران بیفروزید»
(نهج‌البلاغه، خطبة 104)
خداوند متعال در آیۀ 38 سورۀ شوری، دربارة اهمیت مشورت و کسب نظر از دیگران می‌فرماید:
﴿وَ الَّذينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون‏﴾
«و كسانى كه پروردگارشان را (در دعوت به ايمان و عمل) اجابت كرده ‏اند، و نماز را برپا داشته اند و كارشان در ميان خودشان به مشاوره برگزار مى ‏گردد و از آنچه به آن‌ها روزى كرده ‏ايم انفاق مى ‏كنند.»
شعاع فکر و اندیشۀ دیگران، راه آدمی‌ را روشن می‌سازد و این روشنایی زمینه‌ساز خیر و سعادت انسان در زندگی فردی و اجتماعی می‌شود. امام ‌رضا(ع) دربارة سیرۀ رسول خدا(ص) و اهتمام او به مشورت‌کردن و پرسیدن نظر دیگران می‌فرماید:‌
«رسول خدا(ص) پیوسته با اصحابش در کار مشورت می‌کرد، سپس بر انجام‌ آن تصمیم می‌گرفت»
(وسائل الشيعه، ج 8، ص 428؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 101).
حاج سیدحسین رضازاده
نکتۀ مهم و درخور توجه این‌ است که هر کسی موضوعات و مسائل را از زاویۀ خاص خودش بررسی می‌کند و فقط با مشورت با دیگران است که قادر می‌شود مسائل را از ابعاد گوناگون تجزیه و تحلیل نماید و با شور و مشورت، راه درست و اصولی انجام‌دادن آن موضوع را بیابد. انسان در هر سطحی از تجربه و دانش، باز از مشورت با دیگران بی‌نیاز نیست. امام‌ علی(ع) می‌فرماید:
«خردمند، از مشورت با دیگران بی‌نیاز نیست»
(غررالحكم و دررالکلم، ص 778)
آنچه مسلّم و بدیهی است این‌که همۀ انسان‌ها از نظر بهرۀ هوشی در یک سطح و اندازه نیستند و حتی آنان ‌که از بهرۀ هوشی فراوانی برخوردارند هم هرگز از مشورت و نظر دیگران بی‌نیاز نیستند.
(1) یک زمانی صحبتی با اولیا        (2) بهتر از صدساله طاعت بی‌ریا
(3) گر تو سنگ خاره و مرمر بُدی         (4) چون به صاحبدل رسی‌‌گوهر شوی
(5) مهر پاکان در میان جانشان            (6) جان مده الا به مهر دل‌خوشان
(7) دست زن در ذیل صاحب‌دولتی           (8) تا ز افضالش بیابی رفعتی
(9) صحبت صالح تو را صالح کند       (10) صحبت طالح تو را طالح کند
(مولوی، مثنوی معنوی، ص 33)

بندگی خدا و توسل به اهل بیت(ع)

پیامبر اکرم(ص) فرموده است:
«ای علی، اگر کسی نماز بخواند و روزه بگیرد تا به‌صورت نی خشکیده درآید، نماز و روزه به او سودی نمی‌رساند، مگر دوستی شما را داشته باشد. هرکس به‌وسیلۀ شما به خدا توسّل پیدا کند، سزاوار است که خدا او را رد نکند. ای علی، هرکس شما را دوست بدارد و به شما تمسّک جوید، به ریسمان محکم الهی تمسّک جسته است.» 
اگر بخواهم دو شاخصۀ بسیار مهم را در زندگی‌ام نام ببرم، اوّل بندگی و ارتباط با خداوند کریم و دوم دوستداری اهل‌بیت(ع) است. نمود این دوستداری و عشق به اهل‌بیت(ع) در لحظه‌لحظۀ زندگی‌ام جاری و ساری است و لحظه‌ای از یاد آن بزرگواران غافل نمی‌شوم. هنگام شروع هر کاری، ذکر یازهرا(س) و یاحسین(ع) بر لبم جاری می‌شود. هنگام ازدواج، به حرم امام‌ رضا(ع) ‌رفتم و از او مدد جستم. هنگام روبه‌روشدن با مشکلات، پس از دعا و توسّل و تضرّع به درگاه خداوند، یاعلی‌گویان به‌دنبال رفع مشکل می‌روم. من خودم را وقف اهل‌بیت(ع) می‌دانم و معتقدم که سعادتمندی و رستگاری بشر امروز در گرو ارتباط معنوی و بهره‌مندی از نظر و توجهات آن بزرگواران است. اعتقاد من این است که انسان در هیچ حالی از توسّل به قدرتی برتر بی‌نیاز نیست؛ قدرتی که بتواند در سخت‌ترین و تاریک‌ترین لحظات زندگی خویش بدان پناه ببرد و از او استمداد بخواهد. 
قرآن، کلام مقدس الهی، دربارة تبعیت از دستورات رسول اکرم(ص) و ائمۀ اطهار(ع) چنین می‌فرماید:
﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلا﴾
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، خدا را اطاعت كنيد و از فرستادة او و صاحبان امرتان (كه جانشينان معصوم پيامبرند) اطاعت نماييد. پس اگر دربارة چيزى (از امور دين يا دنيا) نزاع داشتيد آن را به خدا و رسولش برگردانيد؛ اگر ايمان به خدا و روز واپسين داريد. اين (براى شما) بهتر و خوش‌‌عاقبت تر است»
(نساء، آیة 59)
عكس مقابل: حاج سیدحسين رضازاده و حاج محمد متين پور در مراسم افتتاحيۀ دارالشفای فاطميه(س)
عكس مقابل: حاج سیدحسين رضازاده و حاج محمد متين پور در مراسم افتتاحيۀ دارالشفای فاطميه(س)
از توجه به مفاد آیۀ فوق این مطلب روشن می‌شود که خداوند، اطاعت از «صاحبان امر» را در ردیف اطاعت از خود و پیامبران قرار داده است. پس بر ما مسلّم می‌شود که صاحبان امر، از نظر قدر و منزلت از مردم بالاترند. این صاحبان امر، همان اهل‌بیت پیامبر(ع) هستند که خداوند در آیه‌ای دیگر خطاب به پیامبرش می‌گوید: 
«بگو من پاداشی از شما بر رسالتم نمی‌خواهم؛ جز دوستی و مودّت اهل‌بیتم. و هرکس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی او می‌افزاییم؛ چراکه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است»
(شوری، آیة 23)
همواره توسّل به اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) باعث تقرّب به درگاه پروردگار متعال می‌شود. خداوند متعال برای این‌که انسان‌ها به سعادت و کمال برسند، پیامبران را فرستاد. این پیامبران در قالب روش و برنامه‌ای تدریجی کوشش کردند انسان‌ها را از انواع زشتی‌ها و پلشتی‌ها بزدایند و نور ایمان را جایگزین غبار شرک در دل‌های آنان کنند. این وظیفه پس از ختم نبوت بر دوش ائمۀ اطهار(ع) قرار گرفت. آنان حجت‌های خدا روی زمین هستند و لحظه‌ای از ارشاد و هدایت انسان‌ها، به‌ویژه مسلمانان غافل نمی‌شوند.
پیامبر گرانقدر اسلام(ص) دربارۀ خود و اهل‌بیتش(ع) و لزوم تمسّک به آنان می‌فرماید: 
«خداوند بزرگ، پیامبران را از درختان گوناگونی آفرید؛ ولی من و علی(ع) از یک درخت آفریده شده‌ایم. من ریشۀ این درخت هستم و علی(ع) شاخه‌های این درخت و فاطمه(س) گل این درخت و حسن و حسین(ع) میوۀ آن و شیعیان ما برگ‌های این درخت. هرکس به شاخه‌ای از شاخه‌های این درخت آویخت، نجات یافت و هرکس از آن جدا شد، به هلاکت خواهد رسید. اگر بنده‌ای میان صفا و مروه سه‌هزار سال خدا را عبادت کند و محبت ما را نداشته باشد، خداوند او را به رو در آتش افکند»
(تفسیر نمونه، ج 4، ص 423 و 424)
(1) ماه فرو ماند از جمال محمد               (2) سرو نباشد به اعتدال محمد
(3) قدر فلک را کمال و منزلتی نیست           (4) در نظر قدر با کمال محمد
(5) وعدۀ دیدار هرکسی به قیامت             (6) لیلۀ اسری شب وصال محمد
(7) آدم و نوح و خلیل وموسی و عیسی           (8) آمده مجموع در ظلال محمد
(9) عرصۀ گیتی مجال همّت او نیست           (10) روز قیامت نگر مجال محمد
(11) وآن‌همه پیرایه ‌‌بسته‌‌ جنّت فردوس          (12) بو که قبولش کند بلال محمد
(13) همچو زمین‌‌خواهدآسمان‌‌که بیفتد          (14) تا بدهد بوسه بر نعال محمد
(15) شمس و قمر در زمین حشر نتابد        (16) نور نتابد مگر جمال محمد
(17) شاید اگر آفتاب و ماه نتابند          (18) پیش دو ابروی چون هلال محمد
(19) چشم مرا تا به خواب دید جمالش          (20) خواب نمی‌گیرد از خیال محمد
(21) سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی          (22) عشق محمد بس ‌‌است و آل محمد
(سعدی، مواعظ، قصیدة 16)

زیارت اماکن مقدس

گاهی که دلم هوای زیارت می‌کرد، بار سفر می‌بستم و در یکی از شهرهای مذهبی مانند مشهد، قم، شیراز، نجف اشرف، عتبات ‌عالیات، زیارت پیامبر گرامی ‌اسلام(ص)، عمره و حج تمتّع (25سفر)، رحل اقامت می‌افکندم. این دیدارها و زیارت‌ها از مراکز مذهبی در روحیۀ من تأثیر بسیاری داشت و باعث می‌شد با توسّل به این بزرگواران، در اجرای طرح‌های خودم ثابت‌قدم‌تر شوم و محکم‌تر گام بردارم. در یکی از همین مسافرت‌ها بود که از امام‌ رضا(ع) خواستم به من در یافتن همسری مؤمن و نجیب کمک کند و با لطف خدا شش‌ماه بعد، همسر و شریک زندگی‌ام را پیدا کردم.
زیارت در اسلام به‌عنوان امری شایسته و مستحب سفارش شده است. امام‌ رضا(ع) می‌فرماید:
«هر امامی ‌را بر گردن اولیا و پیروانش عهدی است که وفای به آن و حُسن ادای آن با زیارت قبور آنان تمام و کامل می‌شود. پس هرکس آنان را از روی رغبت و میل زیارت کرده و آنچه را که ایشان به آن توجه دارند، تصدیق کند، امامان در روز قیامت شفیع او خواهند بود.» 
آموزه‌های دینی ما همواره بر زیارت بقاع متبرکه و قبور اولیای الهی تأکید کرده‌اند. این مهم همچنین در سخنان علمای ما نمود فراوانی دارد و کثرت زیارت‌نامه‌هایی که خاص زیارت هر مرقد است، نیز گواه این مطلب است. 
امامان بزرگوار ما از شرافت و منزلت ویژه‌ای نزد خداوند کریم برخوردارند و تکریم آنان در حکم تکریم خداوند است. زیارت قبور این بزرگان، علاوه ‌بر این‌که ما را با مسائل صدر اسلام و سیره و تاریخ اولیای دین آشنا می‌کند، باعث وحدت و تعامل بیشتر در جامعۀ اسلامی ‌می‌شود. زائران با زیارت این اماکن مقدس، با پیشوایان خود عهد می‌بندند که جز به راه و رسم آنان که همان راه و رسم خداست، نروند و گرد شرک و گناه نگردند. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «هرکس زیارت کند یکی از اولاد مرا در حیات و بعد از ممات، چنان است که مرا زیارت کرده است و کسی که مرا زیارت کند، البته گناهانش آمرزیده می‌شود» (جامع الاخبار و الآثار، ج 2، ص 193).
     
 

 

نیکی به پدر و مادر

«جُد ولا تمنن، لانّ الفائده الیکَ عائده»؛ «ببخش و منّت منه که نفع آن به تو بازگردد.» (شعر عربی)
(1)درخت کرم هر کجا بیخ کرد                             (2)گذشت از فلک شاخ و بالای او
(3)گر امیدواری کز او بَر خوری                             (4)به منّت منه ارّه بر پای او
(سعدی، گلستان، بخش 2)
﴿ وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً﴾
«و پروردگارت حكم قطعى كرد كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر (خود) نيكى كنيد؛ حال، اگر در نزد تو يكى از آن‌دو يا هر دو به كهنسالى رسند به آنان افّ مگو و بر آن‌ها فرياد مزن و سخن درشت مگو و با آنان سخنى كريمانه بگوى»
(اسراء، آیة 23)
نيكى و احسان به ديگران در فرهنگ دینی و ایرانی ما به‌طور خاص و در همۀ جهان به‌طور عام، صفتى پسنديده و ممدوح است. این صفت خداپسندانه كه هم عقل آن را تأیید می‌کند و هم عرف، نزد همۀ جوامع بشرى اهميت خاصى دارد و عامل آن در میان همگان محترم است. نیکی و احسان در هر اندازه و وسعتی و به هرکسی یا چیزی سفارش شده است؛ اما بعضى از نيكى‌ها اهميتی دوچندان داردكه نيكى به پدر و مادر از جملۀ آن‌هاست. 
خداوند در قرآن بارها انسان را به احسان و نيكى به پدر و مادر امر فرموده است. این توصیه و سفارش تا آن‌جا پیش رفته که در چهار سوره از قرآن کریم، نیکی به والدین بلافاصله بعد از توحید و پرستش خدا آمده است. هم‌ردیفی این دو مسئله، بیانگر این موضوع است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام قائل است. پیامبر گرامی ‌اسلام(ص) و ائمۀ معصومين(ع) نيز در سخنان و گفتار خود مردم را به اين فضيلت مهم سفارش و تأكيد فرموده‌اند. حضرت محمد(ص) نگاه محبت‌آمیز فرزند به پدر و مادرش را نوعی عبادت می‌داند و حضرت على(ع) نیز می‌فرماید:
«بِرُّ الْوَالِدَيْنِ مِنْ أَكْرَمِ الطِّبَاع‏»
«نيكى به پدر و مادر ارزشمندترين خُلق‌هاست»
(بحارالأنوار، ج 74، ص 212).
پدر و مادر حق بزرگی بر فرزندان دارند. این حق به‌حدى بزرگ و زياد است كه انسان هرگز نمى‌تواند تمام و كمال زحمات و محبت‌هاى آنان را جبران كند. برای من خدمت به پدر و مادر، درواقع اطاعت از امر خدا و به‌نوعی تشكر و سپاس از زحمات طاقت‌فرساى آنان بود و هرگز این گمان را در خود راه ندادم كه با این کارم در حق آنان تفضّل مى‌كنم يا بخواهم بر آنان منّت بگذارم.
نیکی به پدر و مادر آثار و فوائد بسیاری در دنیا و آخرت دارد. مهم‌ترین فایدۀ احسان به پدر و مادر، خشنودی خداوند است. امام ‌صادق(ع) می‌فرماید:
«حُسن سلوک و نیکی به والدین از حُسن شناخت و معرفت عبد به خداوند تعالی است؛ زیرا هیچ عبادتی انسان را به‌سرعتِ نیکی به پدر و مادر به خشنودی خداوند تعالی نمی‌رساند؛ آن هم احسانی که محض تحصیل رضای پروردگار باشد»
(مستدرک الوسائل، ج 15، ص 198)
فایدۀ دیگر احسان به پدر و مادر، طول عمر است. امام محمد باقر(ع) افرادی را که به والدینشان نیکی می‌کنند، تحسین می‌کند و می‌فرماید:
«خوشا به حال کسی‌که به پدر و مادر خود نیکی کند؛ زیرا خداوند به طول عمر او می‌افزاید.»
حاج سیدحسین رضازاده در مشهد مقدساز دیگر فوائد احسان به پدر و مادر، فراوانی روزی، مرگ آسان، ورود به بهشت و نیز همنشینی با نیکان در آخرت است. پدر و مادر سبب زندگی و وجود فرزندان هستند. هستیِ همۀ موجودات از آن خداست؛ اما در مرحلۀ پایین‌تر، فرزندان چونان میوه‌ای از بوستان وجود پدر و مادر هستند و بدون آن‌دو، فرزندان نیز هستی پیدا نمی‌کنند. بنابراین، باید پاسدار این دو گوهر باشیم و چه در زمان حیات و چه در زمان ممات، از نیکی و احسان و یاد نیک آنان غفلت نکنیم. 
نکتۀ مهمی ‌که نباید از آن غافل شد این است که ما نیز در آینده صاحب فرزند خواهیم شد و چگونگی رفتار ما با والدینمان آینه‌ای است برای چگونگی رفتار آنان با ما در نقش پدر و مادر. دنیا، دار مکافات است؛ پس باید همان‌گونه با پدر و مادرمان رفتار کنیم که انتظار داریم فرزندانمان با ما رفتار کنند و این یک اصل بدیهی است. 
پدرم، حاج سیّد‌ فضل‌الله رضازاده، متصف به خصوصیات و ویژگی‌هایی بود که نه‌تنها برای اهل خانواده‌اش، بلکه برای تمام کسانی‌که او را می‌شناختند، محترم بود و سزاوار نیکی‌کردن. همین پایه از اعتبار و احترام را مادرم، حاجیه‌‌خانم ملوک دیّانی دردشتی، نزد اهل محل و آشنایان داشت. آن‌دو تا زمانی که زنده بودند، همواره ما و دیگران را به اطاعت از خدا، پیروی از سیرۀ اهل‌بیت(ع) و روش بزرگان دینی توصیه و سفارش می‌کردند. تجلّی چنین صفات و ویژگی‌هایی در آن‌دو، مرا به اطاعت و پاسداشت بی‌چون و چرا از آنان وادار می‌کرد و به لطف خدا و توجه ائمۀ معصومین(ع) لحظه‌ای از نیکی‌کردن به آنان غافل نشدم.
برای من زنده‌نگه‌داشتن نام و یاد پدرم، همواره از اصول اساسی در طول زندگی‌ام بوده است و نمود این امر در مؤسسات و مراکزی که وقف کرده‌ام، به‌وضوح قابل دیدن است. پدرم برای من در تمام زندگی، الگویی بی‌نظیر بود و هست. ایشان با اعتقاد تامی ‌که به خدا و اهل‌بیت(ع) داشت، همواره من و دیگران را به بهره‌گیری از مناقب و سیرۀ این بزرگواران توصیه می‌کرد و خود نیز لحظه‌ای از پیروی آنان غفلت نمی‌کرد. درواقع، ایشان عالم باعمل بود و پشت تمام شعارها و حرف‌هایشان، عمل به آن‌ها جاری بود و این‌گونه نبود که اعتقاداتشان فقط در حد حرف باقی بماند.
احسان و نیکی من، به پدر و مادرم منحصر نمی‌شد. همواره در زندگی سعی کرده‌ام قدردان کسانی باشم که از آن‌ها مطلب یا نکته‌ای هرچند کوچک یاد گرفته‌ام. درواقع، سخن مولایم علی(ع) همواره پیش چشم من بوده است که فرمود:
«هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا بندۀ خود ساخته است»
(مجموعه رسائل در شرح احاديثى از كافى، ج ‏1، ص 321)
در همین راستا، نهایت کوششم را کرده‌ام تا از استادان، معلّمان و همۀ افرادی که از آنان چیزی یاد گرفته‌‌ام و خدمتی به من کرده‌‌اند، به نیکی یاد کنم و شاکر نعمت وجودشان باشم. 
(1)شکر خدای کن که موفق شدی به خیر                           (2)ز انعام و فضل او نه معطل گذاشتت
(3)منّت منه که خدمت سلطان همی‌کنی                         (4)منّت شناس از او که به خدمت بداشتت
   (سعدی، گلستان، باب هشتم، بخش 2)
در درون خانواده نیز کوشش من بر این بود تا در امور مربوط به خواهران و برادرانم نقش‌آفرین و مسئولیت‌پذیر باشم و غم آنان را غم خود و شادی آنان را نیز شادی خود بپندارم و همواره در کنارشان بایستم. حتی اگر گاهی سلیقۀ آنان با من متفاوت بود، تمام اهتمامم را معطوف به خواست آن‌ها کردم و در پیشبرد مقاصدشان از هیچ کوششی دریغ نکردم. 

همت بلند

امام ‌علی(ع) می‌فرماید:
«قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ همّتهِ»
«ارزش انسان به اندازۀ همّت اوست»
(نهج‌البلاغه، حکمت 47)
(1)همّت بلند دار که مردان روزگار                       (2)از همّت بلند به جایی رسیده‌اند  
افق دید و اوج طلبِ انسان، بسیار بلند است و هیچ‌‌گاه رسیدن به آمال پست و غایات کم‌مقدار، روح تشنۀ آنان را سیراب نمی‌کند و از تکاپو، تلاش و اوج‌طلبی باز نمی‌دارد. تعالیم انبیا، اولیا و بزرگان نیز بر همین مضمون سامان یافته و دون‌همّتی و اندک‌قناعتی در طلب و مقصد، ناپسند نمایانده شده است. روایات در این زمینه بسیار است؛ امیرالمؤمنین، علی(ع) می‌‌فرماید:
«هنگام طلب، همّت خود را بلند دار»
(غررالحکم و دررالکلم، ص 326)
(1)اگر گویی‌‌که ‌‌بتوانم، قدم ‌‌در نه که ‌‌بتوانی                   (2)وگر گویی‌‌که ‌‌نتوانم ‌‌برو‌‌ بنشین ‌‌که نتوانی 
 
در طول زندگی همواره هر وقت که می‌خواستم کاری را شروع کنم، با افراد خبره و آگاه مشورت و سپس به خدا و اهل‌بیت(ع) توکل می‌کردم و بعد برای انجام آن کار به بهترین نحو، تمام همّتم را به‌کار می‌بستم و در این راه هیچ هراس و ترسی به خودم راه نمی‌دادم؛ زیرا بر این باور بودم که با تلاش و کوشش در زندگی می‌شود هر ناممکنی را ممکن کرد و به مقصود رسید:
﴿وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلين﴾
«پس، از آن‌ها درگذر و برايشان آمرزش طلب و در كارها با آنان مشورت نما، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن كه بى‏ترديد خداوند توكل‌كنندگان را دوست دارد»
(آل‌عمران، آیة 159).
(1)جدا شد یکی چشمه از کوهسار                          (2)به ره گشت ناگه به سنگی دچار
(3)به‌نرمی‌ چنین گفت با سنگ سخت                      (4)کرم کرده راهی ده ای نیکبخت
(5)جناب اجل کش گران بود سر                             (6)زدش سیلی و گفت‌: دور ای پسر!
(7)نشد چشمه‌ از پاسخ‌ سنگ‌، سرد                         (8)به کندن در اِستاد و ابرام کرد
(9)بسی کَند و کاوید و کوشش نمود                       (10)کز آن سنگ خارا رهی برگشود
(11)ز کوشش به‌ هر چیز خواهی رسید                    (12)به هر چیز خواهی ‌‌کماهی رسید
(13)برو کارگر باش و امّیدوار                                (14)که از یأس جز مرگ ناید به‌بار
(15)گرت پایداری‌‌ست در کارها                              (16)شود سهل پیش تو دشوارها
(ملک‌الشعرای بهار، مثنویات، شمارۀ 73)
همّت بلند، انسان را به کوشش و تلاش وامی‌‌دارد و از تن‌آسایی و تنبلی دور می‌‌کند و قوت و قدرت و شجاعت فرد را آشکار می‌‌سازد. با توجه‌ به کم‌ارزشی و فناپذیری دنیا و مظاهرش، انسان باید همّتش را از آن‌ها منصرف کرده و به‌سوی غایات معنوی و آخرتی سوق دهد. کسی‌که همّت و اهتمامش را در راه رسیدن به غایات مادی دنیایی مصرف کند، زیان کرده و به‌زودی گرفتار حسرتی بزرگ خواهد شد.
پیامبر عظیم‌‌الشأن اسلام(ص) نیز که خود در بلندهمّتی از همگان گوی سبقت را ربوده بود، پیروانش را به بلندهمّتی فرامی‌‌خواند و با ستایش از بلندهمّتان به الگوگیری از آنان تشویق می‌فرمود.
یکی از حکیمان می‌گوید همّت حیوانات به ‌اندازة قدرت آن‌هاست؛ اما انسان به اندازۀ همّت خود قدرت دارد. همّت، زیر سیطرۀ درایت و عقل تحقق می‌یابد. انسان، تنها موجودی است که توان تصمیم‌‌گیری دارد. او می‌تواند خود را بسازد. تصمیم‌گیریِ انسان می‌تواند به تغییر خودش و حتی جهان منجر شود. سیره و ادبیات غنی و عرفانی ما بر این ویژگی‌های انسان تأکید بسیاری کرده و همواره در فرازهای پُراوج خود، آدمی ‌را به ذاتش ارجاع داده است:
(1)حافظ اگر قدم‌‌ زنی در ره خاندان به صدق                     (2)بدرقۀ رهت شود همّت شحنۀ نجف
(حافظ، غزلیات، شمارۀ ۲۹۶)
همّت را گرایش نیرومند به پیشرفت و دستیابی به اهداف والا و کوشش جدّی برای دستیابی به هدف‌های متعالی معنا کرده‌اند. اگر به مترادف‌های همّت، مانند ارادۀ قوی، عزم جزم، کوشش مدام و تلاش وافر توجه کنیم، دایرۀ تأکید بر این ارزش‌های انسانی و عام، گسترۀ وسیع‌تری می‌یابد.
موفقیت در زندگی به عوامل متعددی نظیر ایمان به موفقیت، قاطعیت، پشتکار، استقامت و خودشناسی بستگی دارد. نفس ارزش کار، به‌حرکت‌درآمدن و پوییدن و رفتن است. تفسیر زیبا و پُرمغز آیۀ 18 سورۀ فاطر ﴿وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصير﴾؛ «و بازگشت (همگان) به‌سوی خداست» نیز بر این نکته اشارت دارد که هر لحظه و هر آن، در حال شدن و به‌سوی خدا و کمال مطلق رفتن است. هدف، فقط بهانه‌‌ای برای حرکت و پیشرفت به‌شمار می‌آید. کار بی‌ثبات، اساس توفیق‌نیافتن و ناکامی‌ در رسیدن به خواست‌ها و آرزوهاست:
(1)ای مرغک رام‌گشته در دام                         (2)برخیز که دام را گسستند
(3)پر می‌زن و در سپهر بخرام                          (4)کز پرشکن تو، پر شکستند
(5)بس چون تو، پرندگان گمنام                            (6)جُستند ره خلاص و جَستند
(7)با کوشش و سعی خود، سرانجام                        (8)در گوشة عافیت نشستند
(پروین اعتصامی، دیوان شعر، مثنویات، تمثیلات و مقطعات)
چنانچه توان و کوشش فرد با میزان همّتش رابطۀ مستقیم داشته باشد، انسان می‌تواند به اهداف عالی نایل شود:
(1)همّت اگر سلسله‌جنبان شود                 (2)مور تواند که سلیمان شود
(3)زنده‌‌دلانی که به بالا پرند              (4)از اثر همّت والا پرند
(وحشی، خُلد برین، حکایت)
و لذا اصل اساسی این است که همّت بلند و عزم والا از روحی نیرومند و توانا برمی‌آید؛ چنان‌که حافظ گوید:
(1) خامان ره‌‌‌نرفته چه دانند ذوق عشق                    (2) دریادلی بجوی دلیری سرآمدی
(حافظ، غزلیات، شمارۀ 439)
 

باقیات الصالحات

(1) «تلک آثارنا تدل علینا                                (2) فانظروا بعدنا الی‌الآثار»
(كشف الاسرار و عدة الابرار، ج ‏1، ص 353)
در تمام سال‌های زندگی ام، با استمداد از خدا و اهل‌بیت(ع) همواره به این اندیشیده و در پی آن بوده‌ام که وجودم، همّتم و استعدادهای خدادادی‌ام در جهت رفاه جامعه و رفع مشکلات اقشار آسیب‌پذیر تأثیرگذار باشد و به‌خصوص مسائل و موضوعات دینی و فرهنگی سرلوحۀ فعالیت‌های اجتماعی‌ام باشد. پرداختن به این امور را مصداق بارز صدقۀ جاری و به‌جاگذاشتن «باقیات‌الصالحات» می‌دانم. آثار خیر شامل امور فراوانی می‌شود؛ از مؤسسات خیریه‌ای که برای کسب رضایت خداوند تأسیس می‌شود تا رواج یک فکر خوب، یک رفتار نیک و حتی باقی‌گذاشتن فرزندانی که با تأثیرپذیری از سیرۀ اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) بتوانند در راه آبادانی و پیشرفت جامعۀ خویش بکوشند. 
روش من در زندگی‌، درواقع مصداق سخنی از امام‌ صادق(ع) است: 
«هركس از این جهان درگذرد، پس از مرگ چیزى به او نمی‌رسد، جز این‌كه پیش‏تر سه چیز از خود باقى گذاشته باشد: 1. كار نیكى كه اثرش پس از او باقى باشد؛ 2. سنّت حسنه‏‌اى كه در میان مردم رواج داده باشد و بعد از او مردم به آن روش عمل كنند؛ 3. فرزند صالحى كه براى او دعا كند»
(وسائل الشیعه، ج 13، ص292)
در طول این سال‌ها، همواره به این موضوع نگاهی ویژه داشته‌‌ام که کار را با خلوص دل انجام دهم و در این راه از هیچ‌چیز واهمه و ترسی نداشته باشم. به لطف خدا و یاری ائمۀ معصومین(ع) تاکنون ده‌ها مؤسسه و طرح خیر را تأسیس کرده‌ام که هریک از آن‌ها چه از نظر وسعت و چه از لحاظ معماری، بی‌نظیرند. معتقدم که وقتی انسان می‌خواهد کاری را انجام دهد، باید به بهترین شکل ممکن انجام دهد؛ زمین آن مناسب باشد، نقشه و طرح آن کاملاً مهندسی و مطابق با پیشرفت‌های روز دنیا باشد، مصالحی که استفاده می‌شود از مرغوب‌ترین آن‌ها باشد و در نهایت این‌که معماری آن نیز باید چشم‌نواز و دیدنی و برخاسته از متن هویت فرهنگ اسلامی ‌باشد. کاری که برای خدا انجام می‌شود، ماندگار خواهد بود و باید از هر حیث مرتب، منظّم و عالی باشد. این نکته در تعالیم و آموزه‌های قرآنی نیز به‌خوبی نمایان است.
(1)کسی نیک ببیند به هر دو سرای                          (2)که نیکی رساند به خلق خدای
(سعدی، بوستان، باب دوم، حکایت درویش با روباه)

بهجت و انبساط روحی و لذت واقعی

امام ‌علی(ع) می‌فرماید:
«السُّرُورُ يَبْسُطُ النَّفْسَ وَ يُثِيرُ النَّشَاطَ»
«سرور و شادمانی موجب بهجت و انبساط روحی انسان می‌شود»
(غررالحکم و دررالکلم، ص 113)
بنده همیشه و همه‌جا با بهره‌گیری از ایمان مذهبی‌ام، به کل نظام هستی و قوانین حاکم بر آن نگاهی خوشبینانه داشته و دارم و معتقدم که این جهان هدفی دارد؛ هدفی که خداوند به مؤمنان وعده داده و آن رستگاری و سعادت در دو جهان است. از نظر من، هر کاری که برای جلب رضای الهی انجام ‌پذیرد، عبادت تلقی می‌شود و به ‌همین دلیل تا به امروز لحظه‌ای از این عبادت غافل نشده‌ام و همواره نهایت تلاش و کوششم را به‌کار گرفته‌ام تا منشأ خدماتی بشوم که نفع عموم در آن نهفته است:
(1)بد و نیک مردم چو می‌بگذرند            (2)همان به که نامت به نیکی برند
(3)جوانمرد و خوش‌خوی و بخشنده باش          (4)چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش
(5)نمرد آن‌که ماند پس از او به‌جای               (6)پل و خانی و خان و مهمان‌سرای  
(7)هر آن کو نماند از پسش یادگار             (8)درخت وجودش نیاورد بار
(9)وگر رفت و آثار خیرش نماند              (10)نشاید پس مرگش الحمد خواند
(11)یکی نام نیکو ببرد از جهان                (12)یکی رسم بد ماند از او جاودان
(سعدی، بوستان، باب اوّل)
مال و ثروت من فقط ابزاری است برای رسیدن به خدا و معتقدم که انسان مسلمان باید در همه‌حال کارهایش را مطابق دستورات خدا و اهل‌بیت(ع) انجام دهد؛ زیرا فقط نام نیک و آثار خیر است که می‌ماند و جسم انسان و مال و ثروت، ناپایدار و فناپذیرند.
(1)خواهی که خدا کار نکو با تو کند                      (2)ارواح ملائک همه رو با تو کند
(3)یا هرچه رضای او در آن است، بکن                   (4)یا راضی شو هر آنچه او با تو کند
(ابوسعید ابوالخیر، رباعیات، شمارۀ 250)
 
(1)فرصت مده از دست ‌‌و به هر قیمت هست                    (2)افکار عموم را ز خود راضی کن
(محمد فرخی یزدی، دیوان، رباعیات)
در طول زندگی، برای من، اندیشیدن به پیام نهفتۀ آیۀ شریفۀ
﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾
«همانا خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‏ كند»
(یوسف، آیة 90)
حاج رسول گل احمد، حاج سیدحسین رضازاده، حاج مصطفى گلسرخى، حاج على ابریشم كار و حاج رسول ابریشم كار
حاج رسول گل احمد، حاج سیدحسین رضازاده، حاج مصطفى گلسرخى، حاج على ابریشم كار و حاج رسول ابریشم كار
همواره درس‌آموز و عبرت‌انگیز بوده است و نقش بزرگ آن را در زندگی فردی و اجتماعی‌ام مشاهده کرده‌ام. نیکوکاری و احسان، موجبات دوستی و صمیمیت افراد جامعه را فراهم می‌کند و اسباب آمرزش و مغفرت انسان می‌شود. نیکوکاری و احسانی که به‌دور از هرگونه ریا و آزار و اذیت و منّت‌گذاری باشد، مصداق احسان قرآنی است که جاودانه می‌ماند. هیچ‌چیزی را مانع خود برای پیشقدم‌شدن و کوشش در امور خیر ندانسته و با امید به فضل خدا و عنایت خاصّۀ اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع)، لحظه‌ای از تلاش برای تحقق فرامین الهی و دستورات ائمۀ هدی(ع) از پا ننشسته‌ام. این اعتقاد قلبی آنچنان بهجت و انبساط روحی به این بندۀ کمترین ‌بخشیده که لحظه‌ای برای خدمت به ابناء بشر از هیچ کوششی در حد توان و بضاعت مزجاتم دریغ نخواهم کرد؛
بمنّه و کرمه
(1) قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند                         (2) ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
(حافظ، غزلیات، شمارۀ 268)