سیدحسین رضازاده و حضور در ستاد پشتیبانی دفاع مقدس

هنوز دیرگاهی از به‌ثمرنشستن انقلاب اسلامی ‌نگذشته بود که آسمان ایران جولانگاه موشک‌ها و هواپیماهای رژیم بعثی عراق شد. در 31 شهریور 1359شمسی ارتش عراق با پشتوانۀ مالی و نظامی ‌ابرقدرت‌های جهان به خاک ایران حمله کرد. در این زمان، به ‌دلیل آن‌که مردم و دولت مشغول بازسازی خرابی‌های بعد از انقلاب بودند و نیروهای نظامی‌ جمهوری اسلامی ‌ایران نیز انتظار چنین جنگی نداشتند، رژیم عراق موفق شد چند شهر را در مرزهای غربی و جنوبی کشور به تصرف خود درآورد. با فرمان امام‌ خمینی(ره) و بسیج نیروهای مردمی،‌ دفاع مقدس از خاک کشور آغاز شد و ایران به موقعیت برتر در جنگ دست یافت. این جنگ درنهایت پس از حدود هشت‌سال در مرداد 1367شمسی با پذیرش آتش‌بس از سوی دو‌طرف خاتمه یافت.
همزمان با دیگر شهرها، در اصفهان هم ستاد پشتیبانی از جنگ تشکیل شد. این پشتیبانی شامل موادغذایی، کمک‌های دارویی، لباس و پوشاک و نیز پول برای تقویت جبهه‌ها بود. بنده نیز در این پشتیبانی حضوری فعال داشتم و در هر زمینه‌ای که نیاز می‌دیدم، بی‌درنگ به‌عنوان عضوی فعال وارد می‌شدم و تا جایی که قادر بودم آن نیازها را برآورده می‌کردم. یکی از نیازهای اساسی در خطوط مقدم، مسائل دارویی بود. در آن دوران ستادی به سرپرستی حاج‌ حسین اخوان طبیب تشکیل شد که وظیفه‌اش جمع‌آوری دارو و خدمات بهداشتی برای خطوط مقدم جبهه‌ها بود. به یاری خدا توانستم در این ستاد نقشی چشمگیر ایفا کنم و از حامیان و یاوران حاج ‌حسین در تأمین بخشی از کمک‌های دارویی موردنیاز در جبهه شوم.
یکی دیگر از عرصه‌های فعالیتم در دوران جنگ، کمک به خانواده‌های آسیب‌دیده بود؛ خانواده‌هایی که سرپرستشان را از دست داده بودند، خانواده‌هایی که سرپناهشان در اثر بمباران ویران شده بود و خانواده‌هایی که شهید داده بودند. دلجویی از این خانواده‌ها و تأمین بخشی از نیازهایشان، کمترین کاری بود که در آن دوران می‌‌توانستم انجام دهم. به همراه دیگر بازاریان در این زمینه نقشی گسترده ایفا کردیم. در آن دوران به‌دلیل این‌که توجه مسئولین بیشتر روی مسائل جبهه و جنگ متمرکز شده بود، نقش هسته‌های مردمی ‌در تأمین بخشی از نیازهای جنگ و نیز خطوط پشت جبهه، ویژه و خاص بود و مردم اصفهان نیز به‌خوبی از انجام این نقش برآمدند. 
با آن‌که توفیق خدمت در خطوط مقدم را نیافتم، اما بحمدالله در پشت جبهه توانستم منشأ خدمات بسیاری شوم. بر این باور بودم که خدمت در پشت جبهه نیز وظیفۀ بزرگی است که بر دوش انسان مسئول، سنگینی می‌کند و باید به‌خوبی انجام شود؛ زیرا رزمنده باید خیالش از بابت خانواده و شهرش آسوده باشد تا بتواند کارش را به‌درستی انجام دهد. علاوه‌ بر این، بسیاری از اعضای خانواده و بستگانمان در جبهه حضور یافتند. برادر کوچک‌ترم، حاج سیّد‌ علی‌ رضازاده، حدود دوسال در جبهه حضور داشت و در عملیات آزادسازی خرمشهر نقش مهمی ‌ایفا کرد و در راه دفاع از وطنش تا مرز شهادت پیش رفت. خواهرزاده‌هایم، جلیل دیانی دردشتی و عباس دیانی دردشتی، در عملیات مختلفی شرکت کردند که در یکی از آن‌ها جلیل به‌شدت مجروح شد و همگان به گمان این‌که شهید شده است، او را به سردخانه انتقال دادند؛ اما وقتی من و سایر اعضای خانواده به سردخانه مراجعه کردیم، دیدیم که نفس می‌کشد و زنده است. از پسرعموهایم نیز چند تن ازجمله سیّد‌ محمد و سیّد‌ امیر رضازاده در جبهه حضور یافتند. همچنین دایی همسرم، دکتر فقیهی که معاون وزیر بود، در عملیات والفجر 8 به فیض شهادت نایل آمد.
شجاعت و خلاقیت، دو ویژگی بارز رزمندگان اصفهانی در دوران جنگ بود؛ به‌طوری‌که گسترده‌ترین و سخت‌ترین عملیات دفاع مقدس را لشکر هشت نجف اشرف به فرماندهی شهید احمد کاظمی ‌و لشکر چهارده امام‌حسین(ع) به فرماندهی شهید حسین خرازی انجام دادند. مردم اصفهان به‌دلیل شرایط خاص تربیتی خود، انسان‌هایی مستعد، جدّی در کار و پرتلاش هستند و گواه صادق این امر، حضور و قرارگرفتن فرماندهان اصفهانی در مناصب مهم و حساس دولتی و در تصمیم‌گیری‌های کلان در سطح کشور است.
استان اصفهان در طول هشت‌سال دفاع مقدس 23هزار شهید، 45هزار جانباز وسه‌هزار و پانصد آزاده تقدیم انقلاب اسلامی و میهن کرده است.