سیرۀ ولایی و معنوی سیدفضل الله رضازاده

در طول تاریخ شیعه، سیرۀ عالمان دین همواره توجه به مضامین روح‌‌بخشِ «صائناً لنفسِهِ، حافِظاً لِدينِهِ، مُخالِفاً على هَواهُ و مُطِيعاً لأمرِ مَولاهُ» (احتجاج، ج 2، ص 510، ح 337)) بوده و معنویت و تقوا در کنار جهد و تلاش برای تحقق اهداف علمی ‌و فرهنگی، سرلوحۀ برنامه‌های آنان قرار داشته است.
پدرم، حاج سیّد‌ فضل‌‌الله رضازاده، که پیرو مکتب حقۀ امام جعفر صادق(ع) و در مسیر اهداف متعالی مذهب بود، سیرۀ علمای سلف را پیشۀ خود کرده و با درک درست و دقیق از فضای زمانه و نیاز نسل جوان به درک و فهم و آشنایی با معارف قرآنی و اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع)، در مسیر هدایت و ارشاد مردم، استوار و راست‌قامت بود و با صبر و استقامتی مثال‌زدنی و تحمل سختی‌‌های فراوان برای رسیدن به حق، با رویی خوش به تربیت نسل جوان می‌‌پرداخت. ایشان توصیه‌‌های حضرت مولی‌‌الموحدین علی ‌بن ‌ابی‌طالب(ع) را به فرزندش امام حسن(ع) که در نامۀ سی‌و‌یکم نهج‌‌البلاغه بازتاب دارد، آویزۀ گوش و جان و فکرت خود داشت: «و خود را بردبارانه بر ناملایمات عادت ده، نیکوصفتی است شکیبایی در راه حق، و برای حق هر کجا که باشد، سختی‌‌ها را تحمل کن.»

ادب در محضر حضرت رب

پایندگی هر رفتار و گفتار و معنا‌‌داریِ هر کردار، بسته به انگیزه‌‌ای است که به آن فعلیت می‌بخشد: «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ إِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى» (نهج الحقّ و كشف الصدق‏، ص 470)؛ «و طبیعی است که ورای هر کار و عملی که از ایشان صورت گرفته و سر می‌‌زند، انگیزه‌‌ای نهفته و کارگر است.» مأنوس‌بودن پدرم با نهج‌‌البلاغه و غور در فرازهای بلند و معنوی آن، همراه با عمری کوشش و ممارست در راه تحقق مؤلّفه‌‌ها و شاخصه‌‌هایی که قرآن مجید و نهج‌البلاغه ارائه کرده‌اند، ایشان را رهرویی صدیق برای مکتب شیعه ساخته بود: «فَبادَرتُكَ بِالأدَبِ... و أجمَعتُ علَيهِ مِن أدَبِكَ»؛ «ضرورت ادب تو مرا بر آن داشت که به چنین مهمی ‌پیش‌دستی نموده و اقدام کنم» (تحف‌العقول، ص 71).
ایشان با درایت کامل، این نکته را درک کرده بودند که «ادب»، سنجه و معیار درستی و راستی مناسبات و ارتباطات چهارجانبۀ آدمی ‌با خود، خدا، طبیعت و جامعه است. یکی از نشانه‌‌های دینداری، ادب آدمی ‌در رفتار، گفتار و نگاه اوست:
(1) از خدا جوییم توفیق ادب
(2) بی‌ادب محروم گشت از لطف رب
(3) بی‌‌ادب تنها نه خود را داشت بد
(4) بلکه آتش در همه آفاق زد
(5) مائده از آسمان در می‌‌رسید
(6) بی‌شری و بیع و بی‌گفت و شنید
(7) در میان قوم موسی چند کس
(8) بی‌ادب گفتند: کو سیر و عدس؟
(9) منقطع شد خوان و نان از آسمان
(10) ماند رنج زرع و بیل و داسِمان
(11) باز عیسی چون شفاعت کرد، حق
(12) خوان فرستاد و غنیمت بر طبق
(13) مائده از آسمان شد عائده
(14) چون که گفت: انزل علینا مائده
(15) باز گستاخان ادب بگذاشتند
(16) چون گدایان زله‌ها برداشتند
(17) لابه کرده عیسی ایشان را که این
(18) دائم است و کم نگردد از زمین
(19) بدگمانی‌کردن و حرص‌آوری
(20) کفر باشد پیش خوان مهتری
(21) زان گدارویان نادیده ز آز
(22) آن در رحمت بریشان شد فراز
(23) نان و خوان از آسمان شد منقطع
(24) بعد از آن زآن خوان نشد کس منتفع
(25) ابر برناید پی منع زکات
(26) وز زنا افتد وبا اندر جهات
(27) هرچه بر تو آید از ظلمات و غم
(28) آن ز بی‌باکی و گستاخی‌‌ست هم
(29) هر که بی‌باکی کند در راه دوست
(30) رهزن مردان شد و نامرد اوست
(31) از ادب پرنور گشته‌ست این فلک
(32) وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
(33) بُد ز گستاخی کسوف آفتاب
(34) شد عزازیلی ز جرئت رد باب
(35) هرکه گستاخی کند اندر طریق 
(36) گردد اندر وادی حیرت غریق
(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اوّل، بخش 4)

مداومت بر تلاوت قرآن

 حاج سیّد‌ فضل‌‌الله رضازاده در طول حیات پربار خود افزون بر دقت بر مراتب پارسایی و واجبات الهی، به انجام مستحبات نیز اهتمام می‌ورزید. در خلوت و جلوت بر تلاوت قرآن کریم مداومت داشت. قرآن کریم را کتابی می‌‌دانست که تلاوت، استماع، تدبّر و اُنس و آشنایی با آن، تفسیر و درنهایت عمل‌کردن به دستورات آن موجب رشد و تعالی انسان می‌‌شود. ایشان بی‌‌توجهی به هر مرحله و مرتبۀ آن را به‌نوعی به مهجوریت در آن مرحله تلقی می‌‌کرد.
 درواقع، آنچه در آیات قرآن کریم و احادیث و روایات منقول از حضرات معصومین(ع) در زمینة تأکید بر تلاوت قرآن یا استماع آن و تدبّر و تفکر مطرح‌ شده، همه به‌‌نحوی تأکید و تشویق به استفاده از قرآن کریم در هر مرتبه است. 
ایشان همیشه تأکید می‌کرد که بی‌‌اعتنایی به قرآن در هر یک از مراتب فوق، مهجوریت این کتاب شریف را در آن مرتبه درپی خواهد داشت؛ هرچند مهجوریت قرآن در مرتبۀ عمل، بالاترین مرتبۀ مهجوریت است. البته عمل نیز مستلزم تدبّر و تدبّر نیز مستلزم خواندن و استماع است. برداشت خود از آیة شریفۀ ﴿وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا﴾؛ «و (در آن روز) فرستادۀ خدا گويد: اى پروردگار من، همانا قوم من (امت من از زمان بعثت تا آخر دنيا) اين قرآن را متروك گذاشتند (و از درك معارف و عمل به آن اعراض نمودند)» (فرقان، آیة 30) را به مهجوریت در مقدمات استفاده از قرآن کریم تفسیر می‌کرد که خود موجب مهجوریت عملی آیات شریفه می‌شود.
قرآن، کتاب هدایت و ارشاد خلق است. کلام خدا، کلام نور است و معجزۀ جاودان پیامبر گرامی ‌اسلام(ص). قرآن، ریسمان محکم الهی و نشان‌دهندة راه خدا و قانون پروردگار است و نسخه‌‌ای شفابخش و نشانۀ لطف حضرت رب به بشر. پدرم بارها در مواجهه با تیرگی‌‌ها و ظلمت‌‌های فراروی زندگی انسان، به حدیث شریف پیامبر گرامی ‌اسلام اشاره و همگان را به قرائت و خواندن قرآن دعوت می‌‌کرد: «اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ»؛ «هنگامی‌که فتنه‌‌ها همچون پاره‌‌های شب تاریک شما را در خود پیچید، بر شماست که به قرآن تمسّک جویید» (وسائل‌الشیعه، ج 6، ص 171).
پدرم همواره فرزندانش را به تلاوت و تدبّر در آیات کلام‌الله مجید توصیه می‌‌کرد. آنان را به خوشه‌‌چینی و بهره‌‌گیری از هدایت‌های قرآن کریم دعوت می‌نمود و این حدیث منسوب به حضرت امیر(ع) را یادآور می‌شد: «وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِيَادَةٍ فِي هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى»؛ «هیچ‌کس با این قرآن همنشین نشد، مگر آن‌که چون از نزد آن برخاست، با فزونی و کاستی همراه بود؛ فزونی در هدایت و کاستی از کوردل» (بحارالانوار، ج 89، ص 24).
ایشان در محافل و منابر وعظ خویش، بر نقش و اهمیت حاملان قرآن کریم تأکید و با اشاره به احادیث معتبر، بر جایگاه شریف و بهشتی آنان اشاره می‌کرد: «حَمَلَةُ الْقُرْآنِ عُرَفَاءُ أَهْلِ الْجَنَّة»؛ «حاملان قرآن معروف‌ترین اهالی بهشت هستند» (بحارالأنوار، ج 8، ص 199)؛ و «اشراف امتّی حَمَلةَ القرآن»؛ «شریفان امت من حاملان قرآن‌اند» (بحارالأنوار، ج 84، ص 138).
پدرم در حق کسانی‌که به مردم، به‌ویژه جوانان، قرآن تعلیم می‌‌دادند و آنان را با معارف الهی آشنا می‌کردند، لطف و مهربانی زایدالوصفی نشان می‌داد. بسیار از این عمل شاد می‌‌شد و به پیروی از حدیث نبوی، بهترین مردم را کسانی می‌دانست که قرآن را آموزش می‌دهند: قال رسول الله(ص): «خَیرُکُم مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ وَ عَلَّمَه»؛ «بهترین شما کسی است که قرآن را فراگیرد و به دیگران بیاموزد» (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏4، ص 235. دراین‌راستا و بنا به توصیۀ اکید ایشان، در سال 1352‌شمسی، «مکتب‌العمار» را به‌منظور آموزش قرآن کریم و احکام برای نوجوانان در سطح شهر تأسیس کردم که بیش از دوهزار نفر را تحت پوشش تعلیم و تربیت قرآنی قرار داد.
(1) صبح‌خیزی و سلامت‌طلبی چون حافظ
(2) هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
(حافظ، غزلیات، شمارۀ ۳۱۹)
و به تعبیر علامه اقبال لاهوری:
(1) آن کتاب زنده قرآن حکیم
(2) حکمت او لایزال است و قدیم
(3) نسخۀ اسرار تکوین حیات
(4) بی‌ثبات از قوتش گیرد ثبات
(5) نوع انسان را پیام آخرین
(6) حامل او رحمه ‌للعالمین
(7) گر تو می‌خواهی مسلمان زیستن
(8) نیست ممکن جز به قرآن‌زیستن
(9) از تلاوت بر تو حق دارد کتاب
(10) تو ازو کامی‌ که می‌خواهی بیاب
(اقبال لاهوری، رموز بیخودی)

تهجّد و دعا

اقامۀ نماز شب و تهجّد دائم، قرائت زیارت عاشورا همراه با آداب آن، خواندن زیارات و ادعیه ازجمله زیارت جامعۀ کبیره و همچنین حدیث شریف کساء در برنامة کاری ایشان بود. پدرم در با صحیفۀ سجادیه - اخت‌القرآن، زبور آلِ محمد و انجیل اهل‌بیت(ع) - مأنوس بود و دعا و نیایش را که عرض نیاز به درگاه خداوند منّان و فراخواندن اوست، از یاد نمی‌برد.
درواقع، دعا را باید فراخواندن خویشتن به ‌سوی خداوند دانست و نه چیز دیگر؛ زیرا او از رگِ گردن به ما نزدیک‌تر است: ﴿وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾؛ «و ما به او از رگ گردن و رگ‏هاى خونش نزديك‏تريم» (ق، آیة 16). در جای دیگر می‌‌فرماید: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ﴾؛ «و بدانيد كه خدا (طبق قدرت بالغه‏اش به گرفتن آثار از هر مؤثر)، ميان مرد و قلب او (ميان نفس و صفاتش از حبّ و بغض و ايمان و كفر) حايل مى‏شود (جدايى مى‏افكند) و همة شما (در آخرت) به‌سوى او گردآورى مى‏شويد» (انفال، آیة 24).
این ماییم که از او دوریم:
(سعدی،گلستان، باب دوم)
ما با فراخواندن خویش به‌‌سوی کسی‌ که از ما به ما نزدیک‌تر است، می‌‌کوشیم تا «خودِ خویشتن» را که از یار سرمدی دور شده است، به جانب او فراخوانیم. او، «حضور مطلق» و «حاضر هماره» است و این ماییم که به‌ تناسب و به ‌مراتب سرگرمی‌ها و غفلت‌‌‌هایمان از او غایبیم:
(1) کی رفته‌‌‌ای ز دل که تمنّا کنم تو را
(2) کی بوده‌‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
(3) غیبت نکرده‌‌ای که شوم طالب حضور
(4) پنهان نگشته‌‌ای که هویدا کنم تو را
(فروغی بسطامی، دیوان اشعار، غزل 9)
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم فرموده است: ﴿وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون‏﴾؛ «و چون بندگان من از تو دربارة من بپرسند (بگو كه) من حتماً (به همه) نزديكم. دعاى دعاكننده را هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم. پس دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند، شايد كه راه يابند» (بقره، آیة 186).
دعا و نیایش، برافکندن پرده‌های غیبت ماست از حضور او؛ فراخواندن خویشتن است برای سخن‌گفتن با او، زاری به درگاه او، درخواست از او، پناه‌بردن به او، سر نهادن به دامان مهر او و امیدبستن به رحمت گستردۀ او.
آثار تهجّد دائمی ‌ایشان بر سیما، رفتار، سکنات و حالاتش کاملاً هویدا بود. او معتقد بود نماز شب، درس خودسازی و خلوت‌کردن با خالق خود را که از نیازهای فطری انسان است، به انسان می‌‌آموزد. همچنین می‌گفت نماز شب تأثیر بسزایی در هر سه عالم برای انسان دارد: دنیا، برزخ و قیامت.
باید دانست که نماز شب ابعاد گسترده‌‌ای دارد و در زندگی شخصی، اجتماعی و سیاسی انسان و در باطن و ظاهر انسان و رفع مشکلات و گرفتاری او تأثیری فراوان دارد: ﴿وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرين﴾‏؛ «و نماز را در دو طرف روز و اوايل شب كه نزديك روز است برپا دار (نماز صبح را در نيمة اوّل روز، و ظهر و عصر را در نيمة دوم آن، و مغرب و عشا را در اوايل شب بخوان) كه به‌يقين نيكى‏ها گناهان را از بين مى‏برد. اين، تذكرى است براى يادكنندگان» (هود، آیة 114).
رسول خدا(ص) فرمودند: «مَنْ كَثُرَتْ صَلَاتُهُ بِاللَّيْلِ حَسُنَ وَجْهُهُ بِالنَّهَار»؛ «هرکه بیشتر نماز شب بخواند، هنگام روز زیبا و نورانی است» (مستدرك الوسائل، ج ‏6، ص 337). امام‌ جعفر صادق(ع) نیز فرمود: «نماز شب صورت را زیبا و خُلق را نیکو و انسان را خوشبو می‌‌کند، رزق را زیاد و قرض را ادا می‌‌کند، اندوه را برطرف می‌‌سازد و چشم را جلا می‌‌‌دهد» (بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۱۵۳).
در بین نمازهای مستحبی، نماز شب از فضیلت بیشتری برخوردار است و در قرآن کریم دربارة آن تأکید و سفارش بسیاری شده است. خدای متعال به پیامبرش می‌‌فرماید: ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا﴾؛ «ای رسول ما، پاره‏اى از شب را براى آن (تلاوت قرآن و خواندن نافلة شب) بيدار باش، (كه اين) وظيفه‏اى افزون براى تو (است)؛ باشد كه پروردگارت تو را به مقامى درخور ستايش (مقام شفاعت) برانگيزد» (اسراء، آیة 79). «مقام محمود» به‌طور مطلق و بدون قید و شرط به حضرت رسول(ص) داده شده است. خداوند این مقام را از هر حامدی و نسبت به هرگونه حمدی به پیامبر عطا کرده است؛ یعنی هرگونه حمدی از هر حامدی به هر محمودی تعلّق گیرد، آن حمد دربارة آن حضرت است و آن مقام محمود از آنِ پیامبر عظیم‌‌‌الشأن اسلام(ص) است.
(1) خوشا آنان‌که الله یارشان بی
(2) به حمد و قل هو الله کارشان بی
(3) خوشا آنان‌که دائم در نمازند
(4) بهشت جاودان بازارشان بی
(باباطاهر، دوبیتی‌‌ها، شمارۀ 313)
آن نمازی مقبول درگاه حق می‌‌شود که با خاطری دردمند و دلی سوخته اقامه شود و انسان خود را فقط در محضر خدا ببیند و او را تسبیح کند.
(1) خوشا نماز و نیاز کسی که از سرِ درد
(2) به آبِ دیده و خون جگر طهارت کرد
(حافظ، غزلیات، شمارۀ 132)