سیره اخلاقی سیدحسین رضازاده

مشورت‌خواهی

از عوامل رشد و موفقیت من، مصاحبت و همنشینی با صاحبان فکر و بهره‌مندشدن از نظر و اندیشۀ آنان و دوری و اجتناب از طالحان است. این روحیه و خصلت چونان اصلی اساسی و پایه‌ای، در نهاد من نهادینه شده است و به آن اعتقاد تام دارم.
(1) مرا روشن‌‌روان پیر خردمند
(3) که از بی‌دولتان بگریز چون تیر
(2) ز روی عقل و دانش داد این پند
 (4) سرا در کوی صاحب‌‌دولتان گیر
(سعدی،گلستان)
از همان دوران نوجوانی همواره به دلایل موفقیت یا شکست افراد توجه می‌کردم. دلایل را در ذهنم بررسی و تحلیل می‌کردم تا از آن‌ها درس بگیرم و در آینده بدان‌ها دچار نشوم یا به آن‌ها عمل کنم. از حاج‌آقا رضا گل‌احمد که کارخانه‌داری موفق بود، اعتمادبه‌نفس و بلندی نظر و همّت والا را آموختم و یاد گرفتم که وقتی به موفقیت در عملی مطمئن هستم، شجاعت و شهامت خطرپذیری (ریسک) را داشته باشم. این‌گونه درس‌گرفتن از تجارب دیگران، مصداق همان سخن مولای متقیان امام‌ علی(ع) است که می‌فرماید: «چراغ راه زندگی را از پرتو نور کلمات و راهنمایی‌های دیگران بیفروزید» (نهج‌البلاغه، خطبة 104).
خداوند متعال در آیۀ 38 سورۀ شوری، دربارة اهمیت مشورت و کسب نظر از دیگران می‌فرماید: ﴿وَ الَّذينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون‏﴾؛  «و كسانى كه پروردگارشان را (در دعوت به ايمان و عمل) اجابت كرده‏اند، و نماز را برپا داشته‏اند و كارشان در ميان خودشان به مشاوره برگزار مى‏گردد و از آنچه به آن‌ها روزى كرده‏ايم انفاق مى‏كنند.»
شعاع فکر و اندیشۀ دیگران، راه آدمی‌ را روشن می‌سازد و این روشنایی زمینه‌ساز خیر و سعادت انسان در زندگی فردی و اجتماعی می‌شود. امام ‌رضا(ع) دربارة سیرۀ رسول خدا(ص) و اهتمام او به مشورت‌کردن و پرسیدن نظر دیگران می‌فرماید:‌ «رسول خدا(ص) پیوسته با اصحابش در کار مشورت می‌کرد، سپس بر انجام‌ آن تصمیم می‌گرفت» (وسائل الشيعه، ج 8، ص 428؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 101).
نکتۀ مهم و درخور توجه این‌ است که هر کسی موضوعات و مسائل را از زاویۀ خاص خودش بررسی می‌کند و فقط با مشورت با دیگران است که قادر می‌شود مسائل را از ابعاد گوناگون تجزیه و تحلیل نماید و با شور و مشورت، راه درست و اصولی انجام‌دادن آن موضوع را بیابد. انسان در هر سطحی از تجربه و دانش، باز از مشورت با دیگران بی‌نیاز نیست. امام‌ علی(ع) می‌فرماید: «خردمند، از مشورت با دیگران بی‌نیاز نیست» (غررالحكم و دررالکلم، ص 778). آنچه مسلّم و بدیهی است این‌که همۀ انسان‌ها از نظر بهرۀ هوشی در یک سطح و اندازه نیستند و حتی آنان ‌که از بهرۀ هوشی فراوانی برخوردارند هم هرگز از مشورت و نظر دیگران بی‌نیاز نیستند.
    1 یک زمانی صحبتی با اولیا
(3) گر تو سنگ خاره و مرمر بُدی
(5) مهر پاکان در میان جانشان
(7) دست زن در ذیل صاحب‌دولتی
(9) صحبت صالح تو را صالح کند
    2 بهتر از صدساله طاعت بی‌ریا
(4) چون به صاحبدل رسی‌‌گوهر شوی
(6) جان مده الا به مهر دل‌خوشان
(8) تا ز افضالش بیابی رفعتی
(10) صحبت طالح تو را طالح کند
(مولوی، مثنوی معنوی، ص 33)
بندگی خدا و توسّل به اهل‌بیت(ع)
پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «ای علی، اگر کسی نماز بخواند و روزه بگیرد تا به‌صورت نی خشکیده درآید، نماز و روزه به او سودی نمی‌رساند، مگر دوستی شما را داشته باشد. هرکس به‌وسیلۀ شما به خدا توسّل پیدا کند، سزاوار است که خدا او را رد نکند. ای علی، هرکس شما را دوست بدارد و به شما تمسّک جوید، به ریسمان محکم الهی تمسّک جسته است.» 
اگر بخواهم دو شاخصۀ بسیار مهم را در زندگی‌ام نام ببرم، اوّل بندگی و ارتباط با خداوند کریم و دوم دوستداری اهل‌بیت(ع) است. نمود این دوستداری و عشق به اهل‌بیت(ع) در لحظه‌لحظۀ زندگی‌ام جاری و ساری است و لحظه‌ای از یاد آن بزرگواران غافل نمی‌شوم. هنگام شروع هر کاری، ذکر یازهرا(س) و یاحسین(ع) بر لبم جاری می‌شود. هنگام ازدواج، به حرم امام‌ رضا(ع) ‌رفتم و از او مدد جستم. هنگام روبه‌روشدن با مشکلات، پس از دعا و توسّل و تضرّع به درگاه خداوند، یاعلی‌گویان به‌دنبال رفع مشکل می‌روم. من خودم را وقف اهل‌بیت(ع) می‌دانم و معتقدم که سعادتمندی و رستگاری بشر امروز در گرو ارتباط معنوی و بهره‌مندی از نظر و توجهات آن بزرگواران است. اعتقاد من این است که انسان در هیچ حالی از توسّل به قدرتی برتر بی‌نیاز نیست؛ قدرتی که بتواند در سخت‌ترین و تاریک‌ترین لحظات زندگی خویش بدان پناه ببرد و از او استمداد بخواهد. 
قرآن، کلام مقدس الهی، دربارة تبعیت از دستورات رسول اکرم(ص) و ائمۀ اطهار(ع) چنین می‌فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلا﴾؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، خدا را اطاعت كنيد و از فرستادة او و صاحبان امرتان (كه جانشينان معصوم پيامبرند) اطاعت نماييد. پس اگر دربارة چيزى (از امور دين يا دنيا) نزاع داشتيد آن را به خدا و رسولش برگردانيد؛  اگر ايمان به خدا و روز واپسين داريد. اين (براى شما) بهتر و خوش‌‌عاقبت‏تر است» (نساء، آیة 59).
از توجه به مفاد آیۀ فوق این مطلب روشن می‌شود که خداوند، اطاعت از «صاحبان امر» را در ردیف اطاعت از خود و پیامبران قرار داده است. پس بر ما مسلّم می‌شود که صاحبان امر، از نظر قدر و منزلت از مردم بالاترند. این صاحبان امر، همان اهل‌بیت پیامبر(ع) هستند که خداوند در آیه‌ای دیگر خطاب به پیامبرش می‌گوید: 
«بگو من پاداشی از شما بر رسالتم نمی‌خواهم؛ جز دوستی و مودّت اهل‌بیتم. و هرکس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی او می‌افزاییم؛ چراکه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است» (شوری، آیة 23).
همواره توسّل به اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) باعث تقرّب به درگاه پروردگار متعال می‌شود. خداوند متعال برای این‌که انسان‌ها به سعادت و کمال برسند، پیامبران را فرستاد. این پیامبران در قالب روش و برنامه‌ای تدریجی کوشش کردند انسان‌ها را از انواع زشتی‌ها و پلشتی‌ها بزدایند و نور ایمان را جایگزین غبار شرک در دل‌های آنان کنند. این وظیفه پس از ختم نبوت بر دوش ائمۀ اطهار(ع) قرار گرفت. آنان حجت‌های خدا روی زمین هستند و لحظه‌ای از ارشاد و هدایت انسان‌ها، به‌ویژه مسلمانان غافل نمی‌شوند.
پیامبر گرانقدر اسلام(ص) دربارۀ خود و اهل‌بیتش(ع) و لزوم تمسّک به آنان می‌فرماید: 
«خداوند بزرگ، پیامبران را از درختان گوناگونی آفرید؛ ولی من و علی(ع) از یک درخت آفریده شده‌ایم. من ریشۀ این درخت هستم و علی(ع) شاخه‌های این درخت و فاطمه(س) گل این درخت و حسن و حسین(ع) میوۀ آن و شیعیان ما برگ‌های این درخت. هرکس به شاخه‌ای از شاخه‌های این درخت آویخت، نجات یافت و هرکس از آن جدا شد، به هلاکت خواهد رسید. اگر بنده‌ای میان صفا و مروه سه‌هزار سال خدا را عبادت کند و محبت ما را نداشته باشد، خداوند او را به رو در آتش افکند» (تفسیر نمونه، ج 4، ص 423 و 424).
    1 ماه فرو ماند از جمال محمد
(3) قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
(5) وعدۀ دیدار هرکسی به قیامت
(7) آدم و نوح و خلیل وموسی و عیسی
(9) عرصۀ گیتی مجال همّت او نیست
(11) وآن‌همه پیرایه ‌‌بسته‌‌ جنّت فردوس
(13) همچو زمین‌‌خواهدآسمان‌‌که بیفتد
(15) شمس و قمر در زمین حشر نتابد
(17) شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
(19) چشم مرا تا به خواب دید جمالش
(21) سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
    2 سرو نباشد به اعتدال محمد
(4) در نظر قدر با کمال محمد
(6) لیلۀ اسری شب وصال محمد
(8) آمده مجموع در ظلال محمد
(10) روز قیامت نگر مجال محمد
(12) بو که قبولش کند بلال محمد
(14) تا بدهد بوسه بر نعال محمد
(16) نور نتابد مگر جمال محمد
(18) پیش دو ابروی چون هلال محمد
(20) خواب نمی‌گیرد از خیال محمد
(22) عشق محمد بس ‌‌است و آل محمد
(سعدی، مواعظ، قصیدة 16)

تأسیس خیریه و کمک به نیازمندان

پس از پيروزی انقلاب اسلامی، نظام وابستۀ اقتصاد کشور، ماهیت حقیقی خود را نمايان کرد. خروج سرمایه‌های فراوان از ایران، ورشکستگی نظام بانکی، تعطیلی مؤسسات و بنگاه‌های توليدی، تحريم‌های آمريکا و ديگر کشورهای غربی و کاهش فروش نفت، مشکلات پس از پيروزی انقلاب را تشديد کرد و اقتصاد ایران را زير فشار قرار داد. به ‌دلیل اعتصابات گسترده و پی‌درپی، وضعیت معیشت مردم در شهرهای مختلف نابسامان شده بود و بسیاری از مردم با مشکلات عدیده‌ای دست و پنجه نرم می‌کردند. مردم و بازاریان اصفهان نیز از این قاعده مستثنا نبودند. در این وضعیت با تشویق و حمایت‌های معنوی روحانیون، به‌همراه تعدادی از بازاریان اصفهان، گروهی را تشکیل دادیم و به یاری مردم آسیب‌دیده ‌شتافتیم؛ عیادتِ مجروحان و بیماران با شاخه‌های گل و شیرینی، تأمین اسباب و وسایل خانه و مغازه و کمک‌های قرض‌الحسنه و بسیاری چیزهای دیگر. هرکس هرچقدر که در توانش بود در اختیار سران این گروه قرار می‌داد و آنان نیز این کمک‌ها را به دست مردم نیازمند می‌رساندند. 
با این‌که خود من نیز در نتیجۀ این وضعیت، آسیب بسیاری دیده بودم و حدود شش‌ماه هیچ‌گونه فعالیتی در بازار نداشتم و بسیاری از مطالباتم نیز روی زمین مانده بود، در کمک و یاری به نیازمندان و تأمین بودجۀ گروه خیریه‌ای که عضو آن بودم، از هیچ کوششی دریغ نمی‌کردم. بسیاری از همین هسته‌ها و گروه‌های کوچک خیریه‌ای، بعدها به مؤسسات خیریۀ بزرگ‌تری تبدیل شدند. یکی از این گروه‌های کوچک خیریه‌ای، تشکیلاتی بود که در سرای حاج‌ محمد صادق‌خان درست شد. این گروه وظیفۀ رسیدگی به مشکلات و مسائل بازاریانی را برعهده داشت که به دلایل فوق از وضعیت مالی مناسب خارج شده بودند. این تشکیلات بعدها به انجمن اسلامی ‌بازار تبدیل شد و از درون آن چند مؤسسة خیریه به‌وجود آمد.
یادگیری درس مکاسب و اِعمال مباحث آن در کسب‌وکار، یکی از موضوعاتی بود که بازاریان اصفهان در آن دوران به‌جدّ پیگیری می‌کردند. به‌دلیل این‌که بیشتر مدارس علمیه در نزدیکی بازار قرار داشت و نیز علاقه‌ای که بازاریان مؤمن و متدیّن به یادگیری دروس حوزوی داشتند، اغلب بازاریان دروس حوزوی را خوانده بودند و به روش‌های کسب اسلامی ‌و حلال آگاهی داشتند. 
امام‌علی(ع) می‌فرماید: «اى تجّار و کسبه، اوّل احکام معاملات و تجارت را یاد بگیرید، آن‌گاه به کار تجارت بپردازید» (کافی، ج 5، ص 150). تجارت و کسب، نقش مهمی ‌در زندگی مردم و رشد اقتصادی جامعه دارد و اقتصاد سالم مرهون آن است. بنابراین لازم است تاجران و کاسبان پیش از کار تجارت، با قوانین و احکام فقهی آن آشنا شوند تا در معاملات و داد‌وستد دچار ربا و معاملات نامشروع نشوند. 

مصاحبت و همنشینی با خوبان

    1 یارا بهشت، صحبت‌‌ یاران همدم است
(2) هردم که در حضور عزیزی برآوری
    2 دیدار یار نامتناسب جهنم است
(4) دریاب‌‌کز حیات جهان حاصل‌‌آن دم است
(سعدی، غزلیات، غزل 76)
یکی از موضوعاتی که همیشه مرحوم پدرم به من و برادرانم گوشزد می‌کرد، احتراز و دوری از مصاحب بد بود. 
    1 نخست موعظۀ پیر می‌فروش این است
    2 که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
(حافظ، دیوان اشعار، غزل ۲۴۴)
ایشان به‌خوبی از تأثیر همنشین بد روی انسان آگاه بود و پرهیز از رفاقت با آنان را چونان اصلی اساسی، چه در مباحثاتشان با شاگردان و چه در گفت‌وگوهای خانوادگی، یادآوری می‌کرد. بنده نیز به تبعیت از فرمایشات و توصیه‌های خیرخواهانۀ پدر، همواره از این افراد دوری می‌کردم. خود این افراد نیز می‌دانستند که آبشان با امثال من که نماز اوّل وقتم ترک نمی‌شود و بزرگ‌ترین تفریحم شرکت در مجالس روضه و دعاست، در یک جوی نمی‌رود. افزون بر این‌ها، مادرم نیز بسیار مواظب رفتار و حرکات ما بود و همان‌گونه که پاکیزگی ظاهری فرزندانش برایش مهم بود، به تزکیۀ درونی آنان نیز اهمیت فراوانی می‌داد. 
امام‌ علی(ع) می‌فرماید: 
«كسی كه شخصیت او بر شما مشتبه شد و از دین او اطلاعی نداشتید، به دوستانش نگاه كنید؛ اگر آنان از اهل دین خدایند، پس آن شخص نیز بر دین خداست؛ ولی اگر دوستان او بر غیر دین خدا بودند، پس بدانید كه او نیز هیچ بهره‎ای از دین خدا ندارد» (بحارالانوار، ج 71، ص 197).
چگونگی ارتباط انسان‌ها با یکدیگر و میزان و نحوۀ این ارتباط‌ها از موضوعات مهم در مسائل اجتماعی است. انسان در هیچ حالی از دوست و همنشین، بی‌نیاز نیست و یکی از عوامل شکل‌دهندۀ شخصیت او، دوست اوست. انسان موجودی تأثیرپذیر است و در شکل‌دهی روحیه و خُلق‌وخوی خود از افکار و صفات دیگران الهام می‌گیرد. قرآن کریم، پیامبران، امامان و بزرگان علمی ‌و دینی ما همواره بر تأثیر دوست خوب و بد در اخلاق و رفتار تأکید و سفارش و ما را از چگونگی انتخاب‌هایمان آگاه کرده‌اند. در قرآن کریم، در کنار معرفی دوست بد و ناباب، خصوصیات بسیاری برای دوست خوب ذکر شده است:
1. ایمان: مهم‌ترین مسئله در انتخاب دوست، ایمان است. قرآن مجید در آیۀ اوّل سورۀ ممتحنه بر این ویژگی اخلاقی و فطری دوست خوب تأکید می‌کند و می‌فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً في‏ سَبيلي‏ وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتي‏ تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيل﴾‏؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، دشمن من و دشمن خودتان را دوستان خود مگيريد. شما با آن‌ها طرح دوستى مى‏افكنيد، درحالى‌كه آن‌ها به آنچه از حق براى شما آمده كفر ورزيده‏اند. آن‌ها رسول خدا و شما را به‌خاطر ايمانتان به خداى يكتا كه پروردگار شماست بيرون مى‏كنند؛ اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمده‏ايد. شما دوستى خود را پنهانى به آن‌ها مى‏رسانيد درحالى‌كه من به آنچه پنهان داريد و آنچه آشكار كنيد داناترم. و هر كس از شما چنين كند پس حقّا كه راه راست را گم كرده است» (ممتحنه، آیة 1).
در همین‌باره امام‌ صادق(ع) نیز می‌فرماید: «نشاید که مسلمان با بدکار و احمق و دروغگو برادری کند؛ ممکن است کیفر الهی بر بدکار فرود آید و دوست او را نیز فراگیرد» (بحارالانوار، ج 71، ص 198).
2. احترام به مقدسات دینی: کسانی‌که به شعائر دینی معتقد نیستند و حتی آن را بازیچه می‌دانند، یقیناً شایستۀ دوستی نیستند: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين‏‏﴾؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، كسانى را كه دين شما را به مسخره و بازى گرفته‏اند، چه از آنان كه پيش از شما كتاب (آسمانى) به آن‌ها داده شده و چه از كفار (ديگر)، دوستان و ياوران خود مگيريد، و از خدا پروا كنيد اگر شما مؤمنيد» (مائده، آیة 57).
3. راستگویی: صدق، چه در اخلاق و چه در رفتار، همواره امری پسندیده است: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين﴾‏؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا كنيد و با راستگويان باشيد» (توبه، آیة 119).
(1)خوب خوبی را کند جذب این بدان
(3)در جهان هر چیز، چیزی جذب کرد
(5)قسم باطل باطلان را می‌کشند
(7)ناریان مر ناریان را جاذب‌اند
(2)طیّبات و طیّبین بر وی بخوان
(4)گرم گرمی ‌را کشید و سرد سرد
(6)باقیان از باقیان هم سرخوشند
(8)نوریان مر نوریان را طالب‌اند
(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش اوّل)
4. دوستی دوسویه: محبت یک‌سویه ارزشی ندارد و باعث پشیمانی و دردسر می‌شود: ﴿ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا يُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّهِ وَ إِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ﴾؛ «هان اين شماييد كه آن‌ها را دوست داريد و آن‌ها شما را دوست ندارند، با آن‌كه شما به همة كتاب‏ها ايمان داريد، و چون با شما ملاقات كنند گويند: ايمان آورديم؛ و هنگامى كه با يكديگر خلوت كنند از شدت خشم بر شما سر انگشتان خود را مى‏گزند. بگو: از خشمتان بميريد، به‌يقين خدا به آنچه در سينه‏هاست داناست» (آل‏عمران‏، آیة 119).
5. خیرخواهی: چگونه می‌شود کسی ادعای دوستی با انسان داشته باشد، اما خیر و عافیتش را نخواهد؟ قرآن ‌به این امر هشدار می‌دهد و می‌فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفي‏ صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ﴾؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از غير خود براى خويش دوستِ محرم راز نگيريد، آن‌ها از هيچ فسادى دربارة شما كوتاهى نمى‏كنند، مشقت و رنج شما را دوست دارند، دشمنى از دهن‏هايشان (سخنانشان) پديدار است، و آنچه سينه‏هايشان پنهان مى‏دارد بزرگ‌تر است. ما براى شما نشانه‏ها را روشن كرديم اگر مى‏انديشيد» (آل‏عمران‏، آیة 118).
(1)منشین با بدان که صحبت بد
(3)آفتاب ارچه روشن است او را
(2)گرچه پاکی تو را پلید کند
(4)پاره‌ای ابر ناپدید کند
(سنایی، دیوان اشعار، قصاید و قطعات، شمارۀ 69)
6. خوش‌اخلاقی: اخلاق نیکو در همۀ آیین‌ها و جهان‌بینی‌ها محبوب و پسندیده است. تندخویی باعث می‌شود اطرافیان انسان از او دور شوند: ﴿وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميم﴾؛ «و هرگز امر نيك (از اعتقاد و كردار و گفتار) با امر بد يكسان نيست؛ با بهترين روش دفع كن، به‌طورى كه به‌ناگاه آن كه ميان تو و او دشمنى است (چنان شود كه) گويى دوستى گرم و خويشاوند است» (فصّلت‏، آیة 34).
مصداق کامل فضیلت، حُسن خُلق حضرت ختمی‌‌مرتبت رسول گرامی ‌اسلام(ص) است. قرآن کریم این امتیاز گرانبهای اخلاقی را عنایتی بزرگ از سوی خداوند دانسته و می‌فرماید: ﴿فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ﴾؛ «پس به بركت رحمتى از جانب خداوند با آن‌ها (امت خود) نرمخو شدى، و اگر بدخُلق و سختدل بودى، حتماً از دورت پراكنده مى‏شدند» (آل‌عمران، آیة 159).
در روایت آمده که مردی خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و پرسید: «یا رسول‌الله، دین چیست؟» فرمود: «حُسن خُلق.» وی به دفعات و حالات مختلف این پرسش را انجام داد و هربار در پاسخ از زبان پیامبر گرامی ‌می‌شنید که «دین یعنی حُسن خُلق». پاسخ پایانی حضرت بسیار درخور تأمل و دقت است که فرمودند: «دین آن باشد که غضبناک نشوی و با خلق خدا درشتی نکنی» (بحارالأنوار، ج ‏68، ص 393).
(1)تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر
(2)بل ز صد شکر ظفرانگیزتر
(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اوّل، بخش 172)
حکما نیک گفته‌اند که انسان خوشخو و نیک‌محضر را می‌توان در چند خصلت و علامت جست‌وجو کرد و شناخت: انصاف‌داشتن، عیوب دیگران را نجستن، تشویق مردم به کار و عمل نیکو، رواساختن حاجات محتاجان، دیدن عیوب نفس خویش، گفتن سخن خوب و خوش با مردم، پذیرفتن عذر دیگران و غمخواربودن با درد مردمان.
حُسن خُلق نیمی ‌از دین، خیر دنیا و آخرت و مایۀ سعادت انسان و سبب ورود او به بهشت است. اهمیت حُسن خُلق در حسابرسی قیامت، به‌قدری است که مطابق احادیث، هیچ‌چیز در میزان عمل انسان، از حُسن خُلق برتر و سنگین‌تر نیست. یکی از سؤالات در قیامت، اخلاق نیکوی افراد است. افراد نیکو، اجری هم‌سنگ روزه‌دارانِ شب‌زنده‌دار و مجاهدانِ در راه خدا دارند. بنابر احادیث از ثمرات حُسن خُلق در دنیا فزونی رزق، طول عمر و آبادی دنیاست.