پایندگی هر رفتار و گفتار و معناداریِ هر کردار، بسته به انگیزهای است که به آن فعلیت میبخشد:
«إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ إِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى»
(نهج الحقّ و كشف الصدق، ص 470)
«و طبیعی است که ورای هر کار و عملی که از ایشان صورت گرفته و سر میزند، انگیزهای نهفته و کارگر است.»
مأنوسبودن پدرم با نهجالبلاغه و غور در فرازهای بلند و معنوی آن، همراه با عمری کوشش و ممارست در راه تحقق مؤلّفهها و شاخصههایی که قرآن مجید و نهجالبلاغه ارائه کردهاند، ایشان را رهرویی صدیق برای مکتب شیعه ساخته بود:
«فَبادَرتُكَ بِالأدَبِ... و أجمَعتُ علَيهِ مِن أدَبِكَ»
«ضرورت ادب تو مرا بر آن داشت که به چنین مهمی پیشدستی نموده و اقدام کنم»
(تحف العقول، ص 71)
آقایان و حجج اسلام: سید فضل اللَّه رضازاده، شيخ ابوالقاسم وثيق، مومنى، ابطحى، عليرضا مرتضوی منش
ایشان با درایت کامل، این نکته را درک کرده بودند که «ادب»، سنجه و معیار درستی و راستی مناسبات و ارتباطات چهارجانبۀ آدمی با خود، خدا، طبیعت و جامعه است. یکی از نشانههای دینداری، ادب آدمی در رفتار، گفتار و نگاه اوست:
(1) از خدا جوییم توفیق ادب (2) بیادب محروم گشت از لطف رب
(3) بیادب تنها نه خود را داشت بد (4) بلکه آتش در همه آفاق زد
(5) مائده از آسمان در میرسید (6) بیشری و بیع و بیگفت و شنید
(7) در میان قوم موسی چند کس (8) بیادب گفتند: کو سیر و عدس؟
(9) منقطع شد خوان و نان از آسمان (10) ماند رنج زرع و بیل و داسِمان
(11) باز عیسی چون شفاعت کرد، حق (12) خوان فرستاد و غنیمت بر طبق
(13) مائده از آسمان شد عائده (14) چون که گفت: انزل علینا مائده
(15) باز گستاخان ادب بگذاشتند (16) چون گدایان زلهها برداشتند
(17) لابه کرده عیسی ایشان را که این (18) دائم است و کم نگردد از زمین
(19) بدگمانیکردن و حرصآوری (20) کفر باشد پیش خوان مهتری
(21) زان گدارویان نادیده ز آز (22) آن در رحمت بریشان شد فراز
(23) نان و خوان از آسمان شد منقطع (24) بعد از آن زآن خوان نشد کس منتفع
(25) ابر برناید پی منع زکات (26) وز زنا افتد وبا اندر جهات
(27) هرچه بر تو آید از ظلمات و غم (28) آن ز بیباکی و گستاخیست هم
(29) هر که بیباکی کند در راه دوست (30) رهزن مردان شد و نامرد اوست
(31) از ادب پرنور گشتهست این فلک (32) وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
(33) بُد ز گستاخی کسوف آفتاب (34) شد عزازیلی ز جرئت رد باب
(35) هرکه گستاخی کند اندر طریق (36) گردد اندر وادی حیرت غریق
(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اوّل، بخش 4)