- به لحاظ امنیتی: شورشهای داخلی در اثر نارضایتی از اقدامات عثمان بن عفان، که به قتل او میانجامد.
-در زمینۀ اجتماعی: تبعیضها، انتصابات ناشایست و رفیق بازیهایی که پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان خلیفۀ سوم به اوج خود رسیده بود موجی از بی اعتمادی نسبت به حکومت بوجود آورد.
- به لحاظ اقتصادی: بیتالمال مسلمانان وضع نابسامانی پیدا کرده بود که با اعتراض شدید برخی از صحابه، همچون ابوذر، مواجه شد.
- به لحاظ اعتقادی: آمادگی بروز انحراف ها و بدفهمی دین و بدعت ها فراهم آمد.
علی علیه السلام جزئیات شرایط و علل و عوامل بوجود آورندۀ آن و راه اصلاح نابسامانیها را، هر چند بسیار پرمخاطره بود، میدانست و از ظرفیت تحمل مردم زمانۀ خود برای پیشبرد اصلاحات آگاه بود، لذا ابتدا از پذیرش حکومت سرباز میزند ولی بالاخره با فشار و اصرار بیعت کنندگان قبول میکند و حکومت را با تأکید بر نظریه و رویة خود به دست میگیرد.
او با کوله بار پنجاه سالهای از ایمان و یقین، علم و تجربه، تحقیق و مشورت، که نیمی از آن را همراه پیامبر بوده است و به عنوان بهترین، جدیترین و شجاعترین شاگرد او، در زمینههای شناخت دقیق و فهم کامل و تعلیم بی اشتباه دین و عمل با اخلاص بویژه در پیکار بی امان با کفار و مشرکان و منافقان، معروف خاص و عام شده بود قدم به صحنۀ زمامداری میگذارد.
علی در نظریۀ سیاسی خود هیچ موضوعی را نادیده نمیگیرد ولی محور اصلی آن عدالت است. تمام فعالیتهای سیاسی و اقدامات حکومتی، وجه و معنای خود را ،در بینش حضرت علی علیه السلام، در عدالت مییابد. رویۀ او در اجرای عدالت، پایبندی به اصول است. اصول نزد علی فدا نمیشود ولی علی فدای اصول میشود.
علی علیه السلام در عین قاطعیت اصولی، سخت مردمدار و معتقد به ضرورت آگاهیرسانی به مردم و شخصیت دادن به آنها و راهنماییشان به سمت تقواست، تقوایی که خود نمونۀ حقیقی و مجسم آن است.
حضرت علی علیه السلام پایۀ حکومت را امنیت میداند: هر جا امنیت کمرنگ یا زایل شود حکومت زیر سؤال میرود، چه زوال امنیت از ناحیۀ گردنکشان و متخلفان داخلی باشد و چه از ناحیۀ متجاوزان خارجی.
هر چند امنیت پایۀ حکومت است اما خود هدف نیست. امنیت وسیلهای است تا به کمک آن بتوان به عدالت رسید و در مناسبات اجتماعی به رشد دست یافت و در اختلافات، حق را احقاق کرد.
عاملان احقاق حق و دادگستری، قاضیاناند و تسهیل کنندگان رشد، دیوانداران و کارمندان دولت.
صلاحیت این دو گروه و صداقت آنها مانع بروز انحراف و خلاف میشود لذا حضرت اهتمام نسبت به وضع معیشتی آنها را اولویت داده است.
در نظریۀ حکومتی خود، حضرت علی علیه السلام، ادای کامل و شایستۀ حقوق قاضیان و کارمندان را شرط اساسی میداند و گماردن افراد برای مراقبت بر اعمال و رفتار آنها در ذیل آن قرار میگیرد.
جامعۀ رشد یافته و مقتدر دارای اقتصادی زنده است و فعالیتهای تولیدی آن در زمینۀ کالاها و خدمات بالنده است. حضرت توجه را معطوف به گروههای تولیدی میکند که وجود و قوام آنها ضامن سلامت و رشد اجتماعی است.
در هر جامعه عدهای ناتوان یا از کار افتاده یا مسکین وجود دارد که رها کردن آنها به حال خود، خسارات اجتماعی به بار میآورد لذا حضرت موضوع تأمین اجتماعی و امدادرسانی را به بیچارگان مطرح میکند. نتیجۀ چنان رسیدگی: بهبود شرایط امنیت داخلی و کاهش آسیبپذیری جامعه است.
در بینش حکومتی حضرت علی علیه السلام، عدل، سیاستِ عام است؛ نفع آن عاید کل جامعه و سپس افراد میشود. اما جود آثار خاص دارد و جریان امور را از سمت حق منحرف میکند در حالی که عدل امور را به جریان حق میکشاند. لذا علیرغم فوایدی که جود دارد، شرف و برتری عدل محفوظ است.
امام میفرماید: الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا. (کلمات قصار شمارۀ 437)
یعنی: عدالت کارها را بدانجا مینهد که باید و بخشش آن را از جای حقّ برون نماید و عدالت تدبیر کنندهای است به سود همگان و بخشش به سود خاصگان؛ پس عدل شریفتر و برتر است.
شرایط شایستگی زمامداری:
توجه به سیاست و جستجوی حکمرانی را حضرت علی علیه السلام مذموم نمیداند بلکه حکومت را میدانی برای مسابقۀ مردان صلاحیتدار آن میداند، چنانکه میفرماید: الْوِلَايَاتُ مَضَامِيرُ الرِّجَالِ (کلمات قصار شمارۀ 441)
اما صلاحیت زمامداری با افرادی است که: - اولاً قدرت عرضۀ آن را داشته باشند و - ثانیاً نسبت به دیگران به احکام الهی آگاهتر باشند.
حقوق متقابل حکمران و مردم:
در بینش حضرت، زمامداری، دو دسته حقوق را مطرح میکند: 1)حقوق حکمران بر مردم و 2)حقوق مردم بر حکمران؛
این حقوق باید غیر از وصف کردن و شناساندن، با مراعات انصاف، محترم شمرده شوند.
قواعد علی علیه السلام برای مناسبات اجتماعی :
1) پیروی جوانان از بزرگسالان و عدم سرپیچی از وصایای آنها.
2) مهربانی بزرگسالان نسبت به جوانان و عدم اعمال خشونت نسبت بدانها.
3) خودداری از بدخویی در مناسبات اجتماعی: بنا را بر خوش اخلاقی گذاردن.
4) اولویت داشتن رأی کسانی که در دین فقیهاند.
5) تبعیت از کسانی که غافل از خدا نیستند.
اقتدار هر حکومت وابسته به فرمانبرداری مردم است از احکامی که صادر میکند چه به صورت مقررات و چه به صورت آئیننامه و بخشنامه و شیوهنامه؛
عمل متعهدانه بدانها موجب میشود که در صورت بر حق بودن و استحکام مقررات، جامعه پیشرفت کند و در صورت ضعیف یا باطل بودن، کمبود و نقض و ریشههای آن مشخص گردد.
بی اعتنایی به مقررات حکومتی ابتدا به تضعیف حکومت و سپس به بی نظمی اجتماعی میانجامد. رمز پیروزی و پیشرفت جوامع بشری در جدیت و نظمی است که برای اجرای دستورهای حکومتی از خود نشان میدهند.
ویژگیهای عملکرد علی علیه السلام در دوران حکومت:
الف) عدم شیفتگی نسبت به قدرت:
علی علیه السلام برای قدرت وسوسه نمیشود بلکه اصرار میکند او را رها کنند؛
ب) احساس مسئولیت:
اما وقتی که بیعت محکم و حجت بر او تمام میشود، مسئولیتهای ناشی از آن را، که مبارزۀ بی امان با ستمکاری و یاری دادن به گرسنگان و ستمدیدگان است، برمیشمرد و نشان میدهد که پا در صحنۀ زمامداری گذاشتن او نه برای تسلط بر ابزار و امکانات دولت یا به دست گرفتن رشتۀ قدرت یا دل خوش شدن به ظاهر دنیاست.
ج) همت گماردن بر ایفای وظیفه:
علی علیه السلام هنگامی که زمام امور را به دست میگیرد با بیان و عمل خود اثبات میکند که در جدی گرفتن کار خلافت از همه جلوتر است و آن را ایفای وظیفه ای خدایی میداند که برای آن پاداشی جز از خدا نباید خواست.
د) گرایش به اصول:
حضرت در مراعات اصول، پیشوایی نمونه است. هنگام رسیدن به دو راهی ترک طاعت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یا تن دادن به سختی کارزار، پس از حلاجی کامل، قبول پیکار و ناملایمات آن را سهلتر از عقوبت آخرت مییابد و ارادۀ خود را بر آن مینهد .
ﻫ) اصلاح طلبی:
در عمرِ سراسر کوشش علی علیه السلام، لحظهای درنگ برای دنیاپرستی یا کامجویی از قدرت یافت نمیشود؛ تمام وجود او حکایت می کند از:
تلاش اصلاحطلبانه،
استقرار نشانههای دین خدا،
برپاداشتن حدود تعطیل شدۀ الهی،
امنیت بخشیدن به مظلومان .
و) زهد:
علی علیه اسلام دنیا را برای لذایذ آن نمیخواهد و آسایش آن را فریب میداند و از این که با نیل به قدرت دنیوی و دستیابی به امکانات گستردۀ مادی، همچون چهارپایان به خورد و خوراک و آب و خواب، مشغول شود خود را ملامت میکند؛
او از دنیا چیزی را میخواهد که توشهای برای آخرت باشد .
ز) دقت در وضع بیتالمال:
در اهتمام نسبت به بیتالمال بر احساسات خود فائق است و نمیگذارد خویشاوندی و امور عاطفی بر او غلبه کند و از آن به نفع گروه معدودی خاصه خرجی شود.
ظلم به بیتالمال را جانکاهتر از دیگر سختیها میداند و توسعه را به شرط مراعات عدل نسبت به حق بیتالمال روا میداند .
الف) صلاحیت دولتمردان:
معیارهای حضرت علی علیه السلام برای گزینش دولتمردان، دقیق و کاربردی است:
1) فرد بخیل را به کار نگیرید و امور مسلمانان را بدو نسپارید زیرا بر آن طمع میکند؛
2) نادان را مسئولیت ندهید زیرا با جهل خود جامعه را به گمراهی میکشاند؛
3) ظالم را انتخاب نکنید که با تیغ ستمِ خود همه را میبرد؛
4) بی انصاف را بر خود نگمارید زیرا عدهای را محروم میکند و به دیگران به افراط میبخشاید؛
5) رشوهگیر را برنگزینید که حقوق مردم را ضایع میکند و آنجا که نشاید قرار میدهد؛
6) ناآشنای با سنت را مپسندید که مردم را به نابودی سوق میدهد.
ب) دلیل تسلط افراد ناشایست:
شناخت حضرت نسبت به امتهای گذشته و تاریخ آنها عبرت و درس بزرگی برای تشخیص راه نجات آینده و مصون ماندن از زوال است او بیقین میداند:
اگر فرودستان بر سرنوشت مردم چیره شوند و یا دونپایگان بر آنها طمع ورزند، ناشی از کوتاهی کردن خود مردم در یاری رساندن به حق و خوار ساختن باطل است.
ج) عاقبت ترک امر به معروف و نهی از منکر
تحلیل حضرت دربارۀ علت دور ماندن گذشتگان از رحمت الهی، رها کردن وظیفۀ امر به معروف ونهی از منکر است.
سفیهان گرفتار لعنت شدند زیرا تن به معاصی دادند و فرزانگان گرفتار لعنت شدند زیرا جلو اعمال زشت دیگران را نگرفتند
د) ترسیم امت پیروز:
در هنگام گلایه کردن از وضع امتِ خود، علی علیه السلام، رمز پیروزی و کامیابی نهایی و عاقبت خیر را بیان میکند که در:
- تشخیص درست، استقامت، حقگویی، ستمستیزی،
- انتخاب راه شایسته و پایداری در آن راه است.
حضرت علی(ع) فردی مردمدار و با تقوا بودند و پایه حکومت را امنیت میدانستند. حضرت علی(ع) اهتمام نسبت به وضع معیشتی مردم را اولویت قرار دادهاند.
حضرت علی(ع) به راه حل مشکلات آگاه بودند و محور اصلی دوره زمامداری حضرت (ع) عدالت بود.