پیام آیت الله جوادی آملی به مناسبت یک هزار و چهارصدمین سال شهادت امیرالمومنین(ع) با عنوان «چهل نَم از یک یَم» صادر شده که به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم و ایّاه نستعین
هزار و چهارصد سال قبل امامی ملکوتی به نام امیر مؤمنان حضرت علی بن ابیطالب (علیه افضل صلوات المصلین) شهیدانه به لقای پروردگار نائل آمد که هویت معصومانه آن امام همام، نه متزمّن بود و نه متمکّن، لذا هماره مظهر معبود خود خواهد بود، هرچند گوینده: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» غریمی است که حق او ادا نخواهد شد؛ لیکن نمی از یم چشیدن، دمی مغتنم برای تشنگان کوثر ولایت است.
یکم. «لَمْ تَرَهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَکِنْ رَأَتْهُ الْعُقُولُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ»؛ خدا را فقط با قلبِ متحقق به ایمان میتوان شناخت، نه با حسّ بصر.
دوم. «لَمَّا رَأَیْتُهُ قَدِ اخْتَارَ لِی دِینَ مَلَائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِهَذَا لَیْسَ یَنْسَانِی فَأَحْبَبْتُ لِقَاءَهُ»؛ وقتی که دیدم خدا دین فرشتهها و پیامبران را برای من اختیار نمود، دانستم مرا فراموش نمیکند، لذا دوستدار دیدار او شدم.
سوم. «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»، «سَلُونِی عَمَّا شِئْتُم»، «سَلُونِی فَإِن عِنْدِی عِلْمَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِین»، «فَاسْأَلُونِی عَمَّا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ عَمَّا کَانَ عَلَی عَهْدِ کُلِّ نَبِیٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ»، «وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ کُلَّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِیعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْت ُ وَ لَکِنْ أَخَافُ أَنْ تَکْفُرُوا فِیَّ بِ رَسُولِ اللَّهِ »؛
چهارم. حضرت امیر مؤمنان (ع) به منزلت نفس حضرت ختمی نبوت است. آیه مباهله با عبارت ﴿وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُم﴾ مؤید آن تنزیل و مصحّح: «إِنَّمَا أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْک» خواهد بود.
پنجم. ولایت امیر مؤمنان (ع) مایهٴ کمال ایمان و اتمام نعمت الهی است: ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی﴾.
ششم. امیر مؤمنان (ع) با خوابیدن در بستر رسول گرامی و نزول ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ﴾ به کمال ایثار باریافت.
هفتم. امیر مؤمنان (ع) با اطعام سهمی از افطار مختصر خود و اهل بیت به اسیری که مشرکانه به قصد کشتن مسلمانان آمد و اسیر شد جریان حقوق بشر را رقم زد.
هشتم. امیر مؤمنان (ع) حقمدار بود، چنانکه حق نیز علی (ع) محور بود: «یَدُورُ مَعَهُ حَیْثُمَا دَار»؛ حق فعلی در مدار علی (ع) میگردد، هرچند علی(ع) ز حق بالذات خلق شده است.
نهم. امیر مؤمنان (ع) قطب خلافت الهی بود: «إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی» .
دهم. امیر مؤمنان (ع) در اثر تنهایی و تقیّه، خلافت غیر خود را امضا کرد: «لَوْ کَانَ لِی بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَمِّی حَمْزَةُ وَ أَخِی جَعْفَرٌ لَمْ أُبَایِعْ کَرْها».
یازدهم. در میدان جنگ با مرکب ساده جهاد میکرد و میگفت: «أَنَا لَا أَفِرُّ مِمَّنْ کَرَّ عَلَیَّ وَ لَا أَکِرُّ عَلَی مَنْ فَرَّ مِنِّی».
دوازدهم. دربِ قلعه خیبر را کند و نیز بت بزرگ هُبَل را از بالای کعبه به تنهایی به زمین انداخت.
سیزدهم. بیتالمال را هر از چندی جاروب میکرد و در آن نماز شکر اقامه مینمود که حقوق امت را ادا کردم.
چهاردهم. همانند حضرت ختمی نبوت در فتح مکه بعد از پیروزی در جبهههای حق علیه باطل اعلان عفو عمومی میکرد، مگر در مورد خطر.
پانزدهم. در جنگ با یاغی اموی و باغی نفاق و طاغی کفر که قبلاً آب را به روی علویان بسته بودند، با سلطه بر آب، اجازه بستن آن را نداد و فرمود: «کَفَی بِالسَّیْف».
شانزدهم. اصحاب ادب، صحابهٴ فصاحت و ارباب بلاغت جملگی بر آناند که: «کلامُ علیٍّ دُونَ کَلَامِ الْخَالِقِ وَ فَوْقَ کَلامِ الْمَخْلُوقینِ».
هفدهم. دشمنان سیاسی، نظامی و مانند آن را سرکوب میکرد؛ ولی بیآبرو نمیکرد؛ تنها دنیا را با سه طلاق از یکسو و پوشیدن جامهای آن چنان و کفشی این چنین، بیآبرو کرد: «لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هَذِهِ حَتَّی اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا» .
هجدهم. مقال اصلی و رسمی امیر مؤمنان (ع) پرهیز از بیراهه رفتن و راه دیگران را بستن بود: «لَوْ لَا التُّقَی لَکُنْتُ أَدْهَی الْعَرَب».
نوزدهم. تحرّز جدّی از دو صفت در برابر مخالفان حق: «مَا عَلَیَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَیَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِیهَانٍ»؛ از وهن و دهن پرهیز داشتند.
بیستم. در صیانت بیتالمال حریمی خاص داشت که هیچ کسی به آن حرم آشنا نبود. داغ کردن دست برادر خود عقیل در اثر درخواست نابجا بود.
بیست و یکم. فتنهشناسی از یکسو و کور کردن چشم آن از سوی دیگر از خصوصیتهای آن حضرت بود: «أَنَا فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَةِ» .
بیست و دوم. تثلیث طریق عبادت: ۱. ترس از دوزخ؛ ۲. طمع به بهشت؛ ۳. صلاحیت ذاتی معبود و طریق محبت بدون ترس و طمع از ویژگیهای امیر مؤمنان (ع) بود.
بیست و سوم. تبیین حقیقت مرگ و اینکه مردن، هجرت از جایی به جای دیگر است و انس وافر به مرگ داشتن، از ویژگیهای آن حضرت بود.
بیست و چهارم. همگان میدانند من لحظهای دستور خدا و پیامبر را رد نکردم و در هیچ امری نافرمانی ننمودم.
بیست و پنجم. از شگفتآورترین رخداد روزگار این است: بعد از رحلت رسول اکرم (ص)، حضرت فاطمه (س) مردم مدینه را به یاری امیر مؤمنان (ع) دعوت کرد، مردم قیام نکردند، بعد از خلافت امیر مؤمنان (ع) زنی مردم را به کشتن آن حضرت (ع) دعوت کرد، قیام عمومی شروع شد ـ العجب ـ.
بیست و ششم. کلام امیر مؤمنان (ع) این است که سر مطهر رسول اکرم (ص) هنگام رحلت روی سینه من بود و غسل و نماز آن حضرت را به عهده داشتم؛ فرشتگان کمک میکردند و از گوشم صدای صلوات آنها قطع نمیشد.
بیست و هفتم. امیر مؤمنان (ع) دَرِ مدینه علم و دَرِ مدینه حکمت نبوی (ص) و به فرموده حضرت ختمی نبوت (ص): «أَقْضَاکُمْ عَلِیٌّ»، بود.
بیست و هشتم. اثر ذاتی عمل، مختص عامل است و اثر تَبَعی آن به غیر میرسد: قال: «ما أحسَنت الی احدٍ» فرفع الناس رؤوسهم تعجّباً فقال: ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها﴾، یعنی حرف لام مفید اختصاص است.
بیست و نهم. سرّ عدم استجابت دعا، اشتغال دل به غیر خداست: «لِأَنَّ قُلُوبَکُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَال».
سیام. امیرمؤمنان (علیهالسلام) نامهای برای شیعیان خود نوشت و مرقوم داشت: «فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: ﴿وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ﴾ وَ هُوَ اسْمٌ شَرَّفَهُ اللَّهُ تَعَالَی فِی الْکِتَابِ، وَ أَنْتُمْ شِیعَةُ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، کَمَا أَنَّ مِنْ شِیعَتِهِ إِبْرَاهِیم، اسْمٌ غَیْرُ مُخْتَصٍّ وَ أَمْرٌ غَیْرُ مُبْتَدَع».
سی و یکم. خردمندْ زمان و زمانهشناس و مالک گفتار و نوشتار و ... است: «عَلَی الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَی شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه».
سی و دوم. «وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْکَلَامِ وَ فِینَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَیْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُه». امیر سخن فرمانروای سکوت هم خواهد بود. کلام نمادی از فعل است؛ یعنی ما فرمانروایان قیام و قعود، اعتراض و اعراض، معارضه و متارکه و بالأخره تمام فعل و ترک ما تحت رهبری ملکوتی ما انجام میگیرد و معصومانه است.
سی و سوم. «الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا».
سی و چهارم. در پاسخ به سؤال: کَیفَ کانَ حُبُّکم لِلرَسُول (ص)، فرمود: «کانَ وَ الله احبّ الینا مِن أموالِنا و أولادِنا وَ أمَّهاتِنا و آبائِنا و مِن الماء البارد علی الظمأ».
سی و پنجم. یَا کُمَیْلُ نَحْنُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ وَ قَدْ أَسْمَعَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ قَدْ جَمَعَهُمْ فَنَادَی فِیهِمْ ... أَنَّ الْقُرْآنَ الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ وَ أَنَّ وَصِیِّی هَذَا وَ ابنای وَ مَنْ خَلَفَهُمْ مِنْ أَصْلَابِهِمْ حَامِلًا وَصَایَاهُمْ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ ... یَا کُمَیْلُ فَإِذَا کُنَّا کَذَلِکَ فَعَلَامَ تَقَدَّمَنَا مَنْ تَقَدَّم.
سی و ششم. «أُقْسِمُ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ لِی قَبْلَ وَفَاتِهِ بِسَاعَةٍ مِرَاراً ثَلَاثاً یَا أَبَا الْحَسَنِ أَدِّ [أداء] الْأَمَانَةَ إِلَی الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ فِیمَا جَلَّ وَ قَلَّ حَتَّی الْخَیْطِ وَ الْمِخْیَط» .
سی و هفتم. فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: ﴿أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ﴾- قَالَ هُوَ الرَّجُلُ الَّذِی یَقْضِی لِأَخِیهِ الْحَاجَةَ- ثُمَّ یَقْبَلُ هَدِیَّتَهُ. نه محتاج هدیه دهد و نه قاضی حاجت هدیه را قبول کند.
سی و هشتم. اهل برزخ از زمان میگذرند: «أَیُّ الْجَدِیدَیْنِ ظَعَنُوا فِیهِ کَانَ عَلَیْهِمْ سَرْمَداً».
سی و نهم. «قَوَاعِدُ الْإِسْلَامِ سَبْعَةٌ: فَأَوَّلُهَا الْعَقْلُ وَ عَلَیْهِ بُنِیَ الصَّبْرُ وَ الثَّانِی صَوْنُ الْعِرْضِ وَ صِدْقُ اللَّهْجَةِ وَ الثَّالِثَةُ تِلَاوَةُ الْقُرْآنِ عَلَی جِهَتِهِ وَ الرَّابِعَةُ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ الْخَامِسَةُ حَقُّ آلِ مُحَمَّدٍ۶ وَ مَعْرِفَةُ وَلَایَتِهِمْ وَ السَّادِسَةُ حَقُّ الْإِخْوَانِ وَ الْمُحَامَاةُ عَلَیْهِمْ وَ السَّابِعَةُ مُجَاوَرَةُ النَّاسِ بِالْحُسْنَی».
چهلم. هاتف غیب در رثای علی بن ابیطالب، امیر مؤمنان (ع) اعلان داشت: «الا تهدمت ارکان الهدی و انفصمت العروة الوثقی قتل علیّ المرتضی (علیهالسلام)».
اللهم تقبّل منّا و بلّغ ثواب ذلک إلی من هو عِدل القرآن و هم أهل بیت الوحی (علیهمالسلام) و انصر الإسلام و أهله.
بیستم رمضان المبارک ۱۴۴۰ - جوادی آملی