تاریخچه اصفهان

 

اصفهان یکی از شهرهای مبنایی برای کشور ایران در طول تاریخ بوده و هست این شهر از معدود مراکز باستانشناسی ارزشمند جهانی وبسیاری از آثار باستانی آن در لیست آثار بشری به ثبت رسیده است. اگر از تاریخ این شهر سخن به میان آید سرگذشت آن تا اعماق اساطیر و افسانه ها ریشه دارد تاریخ این شهر از یک سو به سلیمان و نوح متصل و از سوی دیگر پایگاه نهضت کاوه آهنگر بر علیه ضحاک خونخوار معرفی می گردد. اهمیت اصفهان به اندازه ای است که در اکثر دائره المعارف های بزرگ جهان مدخلی به آن اختصاص یافته و سفرنامه هایی از محاسن و شکوه ظاهری و باطنی آن از پژوهندگانی چون تاورنیه، شاردن و... به نگارش درآمده و مظاهر تمدن آن همانند سبک معماری، مکتب فلسفی و منهج فقهی آن چشمگیر است.
 
ابن حوقل ضمن توصيف اصفهان در نيمه دوم قرن چهارم هجري و اشاره به منسوجات ابريشمي و پنبه، زعفران و ميوه هاي گوناگون آن كه به ساير نقاط صادر مي شد، مي گويد: از عراق تا خراسان شهري تجاري بزرگتر از اصفهان، جز ري وجود نداشته است.
 
به طور کلی اصفهان بنا بر ملاحظات سياسي موقعيت جغرافيايي اوضاع طبيعي و وسعت خاک آن از هزاران سال پيش تاکنون چندين بار به پایتختي کشور انتخاب شده است مهمترين دوراني که اصفهان رسماً پايتخت ايران بوده عبارتند از:
 
الف) عهد اشکانيان (پایتخت ولیعهد)   
ب) عهد ساسانيان (پایتخت ولیعهد)   
ج ) دوره ديلمه
د ) دوره سلاجقه (از کارهاي مهم اين دوره اقدام به اصلاح تقويم جلالي به همکاري عمر خيام)
ه) دوره صفويه. والتر مينچ آلماني مي نویسد: اصفهان نه تنها  در قلب ايران قرار دارد بلکه داراي کليه شرايطي است که براي يک پايتخت بزرگ لازم است.
 
 اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی اصفهان را به تصرف خود درآورد این شهر که محل فرمانروایی یکی از هفت خاندان بزرگ بود با ظهور اسلام درزمان خلیفه دوم به تصرف مسلمانان درآمد و پس از این که اصفهان اسلام را پذیرفت برای مدتی جی نامیده شد و در قرن چهارم هجری مرداویج بنیانگذار سلسله زیاری اصفهان را ضمیمه تصرفات خود کرد.
 
رکن الدوله دیلمی دو محله مسلمان نشین شهرستان و یهودیه را به همدیگر ملحق نمود اصفهان در دوره آل بویه و سلجوقیان پایتخت بوده و آثاری که از دوره دیالمه وجود دارد مبین این مطلب است که در زمان این سلسله نیز اصفهان کاملا مورد توجه قرار گرفته بود. در دوره سلاجقه به ویژه در مدتی که خواجه نظام الملک وزیر دوتن از پادشاهان این دوره بود اصفهان بسیار ترقی کرد و بعد از فروپاشی سلاجقه و استقرار حکومت اتابکان در نقاط مختلف کشور دستخوش حملات گردید که قتل عام های دوران مغول و تیمور و همچنین جهانشاه قره قویونلو از این نمونه می باشد و پس از قتل عام تیمور شهر در موقعیت بسیار آشفته ای قرار گرفت.
 
در سال ۱۰۰۰ هجری قمری به دستور شاه عباس اول پایتخت صفویان از قزوین به اصفهان انتقال یافت دراین زمان جمعیت اصفهان به یک میلیون نفر رسید وبه شدت از نظر مراکز تجاری وفرهنگی ترقی نمود.
 
در دوران پس از سلسله صفویه نیز گرچه خصوصا در دوران قاجاریه دچار رکود گردید و حکام مستبدی نظیر ظل السلطان در خرابی و ویرانی عمارات این شهر کوشیدند با وجود آن با افزودن عصاره تلاش به چهره شهر دوباره سر برآورد به گونه ای که هم اینک به قطب صنعتی کشور تبدیل گردیده است.

وجه تسمیه

شهر اصفهان، مرکز شهرستان استان اصفهان، با پهنه‌ای حدود دویست و پنجاه کیلومترمربع، در دل فلات ایران قرار دارد.
 
شهر اصفهان از روزگاران کهن تا کنون به نام های: آپادانا، آصف‌هان، اسباهان، اسبهان، اسپاتنا، اسپادنا، اسپاهان، آسپدان، اسپدانه، اسپهان، اسپینر، اسفاهان، اسفهان، اصباهان، اصبهان، اصپدانه، اصفاهان، اصفهان، اصفهانک، انزان، بسفاهان، پارتاک، پارک، پاری، پاریتاکن، پرتیکان، جی، دارالیهودی، رشورجی، سپاهان، سپانه، شهرستان، صفاهان، صفاهون، گابا، گابیان، گابیه، گبی، گی، نصف جهان و یهودیه سرشناس بوده است.
 
بیشتر نویسندگان بر این باورند که چون این ناحیه پیش از اسلام، به ویژه در دوران ساسانیان، مرکز گردآمدن سپاه بود و سپاهیان مناطق جنوبی ایران، مانند: کرمان، فارس، خوزستان، سیستان و... در این ناحیه گرد آمده و به سوی محل نبرد حرکت می‌کردند، آنجا را «اسپهان» گفته، سپس عربی شده و به صورت «اصفهان» درآمده است.
 
این شهر دارای واژگان کهنتری است که با نام کنونی آن، هیچ گونه پیوندی ندارد، مانند:انزان، گابیان، گابیه، جی، گبی، گی، گابا.
 
یاقوت حموی، می‌نویسد:
 
«اصفهان یا اسپهان از کلیه اسباه است که به معنی سپاه و سگ می‌باشد.»
 
استاد پورداود، می‌گوید:
 
«ارزش این وجه اشتقاق فقط در این است که می‌رساند در لهجه قدیم اصفهانی، اسباه به معنی سگ نیز بوده است»
 
پورداود یادآور شده است که بطلمیوس، جغرافیانگار سده دوم میلادی، نام این شهر را «اسپدان» نگاشته، سپس می‌گوید واژه اصفهان روی اسپاهان قرار گرفته که خود شامل سپاه به معنی ارتش و هان اسم مکان، یعنی جای سپاه است.
 
نویسنده کتاب حدودالعالم از این شهر به نام «سپاهان» یاد کرده، می‌گوید:
 
«سپاهان شهری عظیم است و آن دو شهر است: یکی را جهودان خوانند و یکی را شهرستان و در هر دو منبر نهاده‌اند...»
 
محمد حسین بن خلف تبریزی، درباره نام اصفهان، نوشته است:
 
«اصباهان، معرب اسپاهان است و آن شهری است مشهور در عراق و نام اصلی او این است و نام مقامی است از جمله دوازده مقام موسیقی و آن را اصفهانک نیز خوانند.»
 
در کتیبه‌های پارسی هخامنشی، انزان شامل ناحیه اصفهان بوده و پیش از کورش، مرکز قدرت هخامنشیان در این ناحیه بوده و پس از کورش انزان به گابیان تبدیل یافته و استرابن هم آن را به همین نام خوانده است و گابیان رفته رفته به جی تغییر یافت.
 
هرتسفلد نگاشته است:
 
اصفهان نام بلوکی از ولایت پریت کان و نام شهر «گبی» بوده است. گبی بعدها «گی» و سپس عربی شد و به «جی» تبدیل یافت.
 
در سده ۲ میلادی، نام گبی و اسپدانا در نقشه بطلمیوس دیده می‌شود. وی «اسپدانا»ی پارسی زمان هخامنشی را از کتاب ارتستنس، مدیر کتابخانه اسکندر مقدونی برداشته بود. در یک نقشه جهان نما که ۱۰۰ سال پیش از بطلمیوس ترسیم شده است، این نام به صورت ساسانی «سپانه» یعنی سپاهان نگاشته شده و معنی آن، جای لشکریان است.
 
اسکندر مقدونی هنگام دنبال کردن داریوش هخامنشی به پارتاک یا پارک یاگی آمد و آن را گشود و اکسازر را که والی شوش بود به حکومت پارتاک گمارد. تاریخ نگاران پیشین، پارتاک را پاریتاکن نامیده‌اند که به پارسی آن روزی پرتیکان می‌گفتند و امروز فریدن می‌خوانند. پرتیکان به تمامی ناحیه اصفهان اطلاق می‌شده است.
 
مفضل سعدبن حسین مافروخی اصفهانی، نویسنده کتاب محاسن اصفهان درباره نام اصفهان، می‌نویسد:
 
«... و همچنین گفته‌اند که اصل لفظ نام اصفهان، اسفاهان بود، چرا که در ایام فرس، گودرز بن گشواد بر آن مستولی و مالک بود و هر وقت که پای اقتدار در رکاب استظهار آوردی هشتاد پسر صلبی او با او سوار گشتند، همه سواران جنگی فرزانه و جملگی دلاوران فرهنگی مردانه زیارت بر احفاد و اشیاع و عباد و اتباع چون سوار می‌شدند مردم می‌گفتند اسفاهان، یعنی لشکر، تداول کلام، عوام اصفهان را بدان نام نهاد.»
 
مافروخی بار دیگر سخن از سپاه و سپاهیگیری به میان آورده، می‌گوید: «... در روایت است که اردشیر بابکان گفت هرگز هیچ ملکی بر غلبه و استیلا هیج ملک قدرت نداشت تا اصفهانیان مدد بنمودند و پرویز گفت کار ملک بر ما قرار نگرفت الا به معاونت مدد اهل اصفهان و انوشیروان لشکر و سپاه اصفهان را بر تمامیت لشکرهای جهان تفصیل داد و از میان ایشان اهل فریدن را اختیار کرد.»
 
ابن اثیر در کتاب اللباب می‌نویسد:
 
«اصفهان به کسر اول یا فتح آن شهر بلاد جبال است و آن را از آن جهت اصفهان گفته‌اند که معرف سپاهان است و سپاه به معنی لشکر و هان علامت جمع است و اینجا محل تجمع سپاه اکاسره بوده است.»
 
حمزه اصفهانی بر این باور بود که واژه اصفهان یا اسپاهان از سپاه گرفته شده که در فارسی به معنی قشون و سگ است. لاکهارت نیز بر این باور بود که از روزگار پارتها، واژه اسپاهان به این ناحیه اطلاق شده است.
 
گفتار بالا می‌رساند که این نام با سپاه و سپاهیگری بستگی داشته است و شاید چنین نقشی را «جی» به عهده داشته است نه «یهودیه» که گسترش آن، اصفهان کنونی را به وجود آورده است. واژه سپاه در پارسی باستان به معنی اسب نیز آمده است، زیرا اسب جزو کار سپاه بوده است چنانکه یاقوت حموی، می‌گوید سپاه برابر اسب است و همین اصفهان را جایگاه سپاهیان دانسته است. در نزد آریاییها باارزش و محترم بوده است و بسیاری از بزرگران و نام‌آوران ایرانی به نام اسب نامگذاری می‌شده‌اند، مانند: گشتاسب، لهراسب و جاماسب، که همه این نامها واژه اسب دارند.
 
اصفهان در زمان خلافت عمر به دست عربها افتاد و تا دو سه سده حاکمانی از سوی خلفا در آن فرمانروایی می‌کردند. در دوران آل بویه و سلجوقیان پایتخت بود. پس از سلجوقیان تا دوران صفویه نیز پایتخت ایران بود، ولی در اواخر دوران صفوی دستخوش کشتار، چپاول و خرابی شد.
 
اصفهان در حمله مغول و تیمورلنگ خسارتهای زیادی دید. تیمور لنگ از هفتاد هزار سربریده مردم این شهر، مناره‌ای برپا کرد و به گفته نویسنده کتاب حبیب السیر، در اصفهان جز زنده رود، کسی زنده نماند. از دوران افشاریه و زندیه در اصفهان آثار مهمی نمانده است، ولی در زمان قاجاریه به کوشش مردان خیر چند بنای قابل توجه ایجاد شد.   
 
منبع: سایت www.isfahan.ir